اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان.
مادرت آتوسا (دختر کورش کبیر) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت.
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند.
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند.
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن، حفر قنات، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده.
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.
عيلاميان (حدود ۲۴۰۰ تا ۵۵۰ قم)
پيش از آريائىها اقوام گوناگونى در قسمتهاى مختلف فلات ايران مىزيستهاند. بزرگترينِ آنها دولت عيلام بوده است که سرزمين آنها در جنوب غربى ايران و کمابيش مطابق با خوزستان بوده است. پايتخت عيلام شهر شوش بوده که آثار مربوط به آنها در اين شهر پيدا شده است. ظاهراً بخشهاى مختلف در عيلام حکومتهاى جداگانه و هر يک پادشاهان مربوط به خود را داشتهاند. اين چهار منطقه اَوان (avan)، اَنشان (avan)، سيمش (sima)، و شوش بودهاند دولت عيلام غالباً با دولتهاى بيشتر تکامل يافتهٔ بينالنهرين يعنى سومرىها، اکدىها، بابلىها و آشورىها در جنگ بوده است. اين دولت در دورهاى از بزرگترين نيروهاى اين منطقه شد. از زمان پيدايش امپراتوران ايران (۵۵۰قم) عيلام از ولايات خراجگزار ايران شد. شهر شوش در اين زمان نيز شهر ثروتمند و با شکوهى بود. زبان عيلامى يکى از سه زبانى بوده است که متون سلطنتى ايران به آن زبانها نگاشته مىشده است.
اوراتورها (دولت آرارات ـ حدود۱۲۷۰تا ۷۵۰قم)
اين دولت در شمالغربى فلات ايران در محدودهاى ميان سه يا درياچهٔ اروميه و وان و گوگچه (در ارمنستان) قرار داشته، آنها تمدنى درخشان و خط ميخى مخصوص بهخود داشتهاند. در جنوب قلمرو اورتورها مانناها مىزيستند که بعداً ضميمهٔ دولت ماد شدند.
هيتىها
در شمالغربى ايران و آسياى صغير مىزيستند.
کاسىها
در دامنهٔ کوههاى زاگرس در کردستان و لرستان کنونى مىزيستند. آنها قومى جنگجو بودند که در صنعت برنز مهارت بسيار داشتند و ابزار مختلف خصوصاً ابزار جنگى از آنها باقى مانده است. آنها اهلى کردن اسب را به مردمان بينالنهرين آموختند.
آرامىها
مردم سامىنژاد ساکن در سرزمين آرام (از بينالنهرين تا مرتفعات آسياىغربي) بودهاند. خط و زبان آنها تأثير بسيار زيادى بر خط پهلوى داشته است. زبان آرامى زبان رسمى پادشاهان هخامنشى بوده است. خط پهلوى نيز از خط آرامى اقتباس شده است.
ميتانىها، سوبارىها، هورىها، لولوبىها، تپورىها و آماردها هم از ديگر اقوام قديمى ساکن در مناطق مختلف فلات ايران بودهاند.
عینک آفتابی - عینک آفتابیپوشش در ایران باستان هم بنا به شرایطی که بوده است همیشه سبک و اسلوب خاصی داشتهاست. بررسیها نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بودهاست و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی بردهاند. اما این را بایستی در نظر داشت که پوشش کامل و آراسته همراه با تزیینات زنان در ایران، با پوشش چادر سیاه بسیار متفاوت بود و سبک خاص خودش را داشته است .برخی معتقد هستند که این پوشش کامل و آراسته به نوعی ریشه به وجود آمدن حجاب در دنیا است.
شاید امروز بیشتر از همیشه به درك این جمله رسیده ایم كه: زن موجود پیچیدهای است. جنگهای بسیاری در طول تاریخ به خاطر زنان درگرفته و خونهای بسیاری ریخته شده. زن موجود پیچیدهایست و این پیچیدگی باعث جذابیت او در نوع خود میباشد. اما......
عینک آفتابی - عینک آفتابیکوروش کبیر:
به راستی چه می ماند از آدمی، جز چراغی روشن به راه آیندگان؟
پس بدانید که راستی بر دروغ چیره خواهد شد
نیکی بر بدی چیره خواهد شد
پاکی بر پلیدی چیره خواهد شد
بخشایش بر انتقام چیره خواهد شد
آشتی بر جنگ چیره خواهد شد
خرد بر جنون چیره خواهد شد
و راستی بر دروغ
و راستی بر دروغ
و راستی بر دروغ چیره خواهد شد.
عینک آفتابی - عینک آفتابی
1- از امور غریب یکی این است که حاملان علم در اسلام اغلب از عجم بوده اند ، خواه در علوم شرعی و خواه در علوم عقلی ، و اگر در میان آنها مردی را نسب عرب بود ، در زمان و محل تربیت از عجم شرمده می شد.
ابن خلدون
2- ایران تنها مشعلدار علم خود نبود ، بلکه مشعل علم خود را به اروپا برد و آن مشعل هنوز با نوری درخشانتر می سوزد.
گاریسون
3- اگر آنچه علم عربی نامیده می شود ، کارهایی که ایرانیان کرده اند ، از میان برداریم ، بهترین قسمت آن از بین می رود.
پروفسر ادوارد براون
4- و اما ایرانیان بر شیوه ای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا می دادند و دایره این علوم در کشور شان توسعه یافته بود زیرا دولت های آنها در نهایت پهناوری و عظمت بود و هم گویند که این علوم پس از آنکه اسکندر ، دارا (داریوش سوم) را بکشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است ، چه اسکندر بر کتب و علوم بیشمار و بی حد و حصری از ایشان دست یافت.
ابن خلدون
5- ایرانی در دنیا ، ملتی بس مهم به حساب می آمد ، هم به خاطر کمکی که به اختلاط و امتزاج اقوام و ملل مختلف نمود و هم به جهت سهمی بس عالی و ارجمند که در پیشرفت و تعالی بشریت داشته است.
هانری بر
6- نخستین ملتی که دانشمندانش پیش از مصری ها و بنابراین خیلی پیش از یونانی ها به تعلیم فلسفه پرداخته و مدارسی برای آموختن آن داشته اند ، ایرانیان بوده اند.
هرودوت
7- ایران یکی از بزرگترین مراکز صنعتی آسیا و سرچشمه زیباترین و پردوام ترین هنرهای زیباست که در جهان بشریت بوجود آمده است.
اپهام پوپ
8- ایران از دوهزار سال به این طرف شاهکارهای معماری بوجود آورده است و می توان تخت جمشید را از لحاظ عظمت با آکروپلیس یونان و فروم رومی برابر دانست.
اپهام پوپ
9- تاریخ ایران نشان دهنده کلیه مراحل پیشرفت بشری از پنجهزار و پانصد سال پیش از میلاد تا زمان کنونی است.
اپهام پوپ
10- تمدن ایران از اهرام مصر قدیمی تر است... در هفت هزار سال پیش از میلاد در سراسر خاک ایران کمتر نقطه ای یافت می شد که در آن جنگل و مراتع طبیعی نباشد. اگر غیر از این بود تمدن عظیم آریایی در ایران بوجود نمی آمد.
کرونین
سال شروع حکومت |
اولین حاکم |
نام سلسله |
708 قبل از میلاد |
دیااکو |
مادها |
550 قبل از میلاد |
کوروش |
هخامنشیان |
250 قبل از میلاد |
اشک |
اشکانیان |
224 میلادی |
اردشیر بابکان |
ساسانیان |
1 هجری شمسی |
معاویه |
امویان |
92 هجری شمسی |
السفاح |
عباسیان |
165 هجری شمسی |
طاهر |
طاهریان |
219 هجری شمسی |
یعقوب لیث |
صفاریان |
238 هجری شمسی |
نصر |
سامانیان |
276 هجری شمسی |
مرداویج |
آل زیار |
280 هجری شمسی |
رکن الدوله (حسن) |
آل بویه |
358 هجری شمسی |
کاکویه |
دیالمه |
311 هجری شمسی |
سبکتکین |
غزنویان |
329 هجری شمسی |
بغراخان |
آل افراسیاب |
345 هجری شمسی |
ابوعلی مأمون |
آل مأمون |
389 هجری شمسی |
طغرل |
سلجوقیان |
450 هجری شمسی |
قطب الدین محمد |
خوارزمشاهیان |
503 هجری شمسی |
محمد بن سوری |
غوریان |
589 هجری شمسی |
اوکتای قاآن |
ایلخانیان |
676 هجری شمسی |
امیر چوپان |
چوپانیان |
696 هجری شمسی |
شیخ حسن |
ایلخانیان |
689 هجری شمسی |
محمود شاه |
آل اینجو |
696 هجری شمسی |
امیر مبارزالدین |
مظفریان |
612 هجری شمسی |
امیر عزالدین عمر |
ملکوک کرت |
698 هجری شمسی |
خواجه عبدالرزاق |
سربداران |
579 هجری شمسی |
یراق حاجب |
قراختائیان |
550 هجری شمسی |
رکن الدین رسام |
اتابکان یزد |
552 هجری شمسی |
ابوطاهر |
اتابکان لرستان |
503 هجری شمسی |
مظفرالدین سنقر |
اتابکان فارس |
441 هجری شمسی |
عمادالدین زنگی |
اتابکان شام و دیار بکر |
491 هجری شمسی |
اتابک ایلدگز |
اتابکان آذربایجان و عراق |
764 هجری شمسی |
امیر تیمور |
تیموریان |
769 هجری شمسی |
قرامحمد |
قراقویونلو |
769 هجری شمسی |
قراعثمان |
آق قویونلو |
865 هجری شمسی |
شاه اسمعیل |
صفویه |
1108 هجری شمسی |
نادر |
افشاریه |
1123 هجری شمسی |
کریم خان |
زندیه |
1160 هجری شمسی |
آغامحمد خان |
قاجاریه |
1302 هجری شمسی |
رضا خان |
پهلوی |
وقتی از بزرگان تاریخ صحبت می کنیم فکر ما به طرف انسانها که از کودکی خاص بودند می رود ولی با نگاهی به زندگی این بزرگان می فهمیم که همه انها این چنین نبوده اند و فقط انسانها با اراده و مصممی بودند و حال از خود این سوال را بپرسیم که آیا ما هم می توانیم راه این بزرگان را در پیش گیریم و روزی نام ما در تاریخ این مرز و بوم ثبت شود.شخصیتهای چون امیر کبیر که مانند پدری دلسوز برای ملت ایران تلاش کرد و جان خود را نثار ما مردمی کرد که امروز او را فقط به چشم یک قهرمان نگاه می کنیم به جای آنکه راه و هدف های او را در پیش گیریم . حال آنکه ما مانند بزرگان ایران به جای پیدا کردن راهی برای مشکلات و پیشرفت ملتمان ایران بیندیشم همیشه به فکر کسی هستیم که بیاید و به مردم کمک کند پس ما خود چکاره ایم و مطمئنا ظهور این چنین شخصیت های نمی تواند موفقیعت و رفا و آسایش ملت را در یک بازه طولانی از زمان تضمین کند که فراز و نشیب های ملت ایران در طول تاریخ خود گواه این قضیه است. بهتر بگویم برای رهای از مشکلات و ایجاد رفاه و آسایش همه یا اکثریت جامعه باید راه زندگی خود را مانند این بزرگان بسازند و منافع ملت را بر منافع خود مقدم کنند تا پیشرفت ملت در تمام ضمینه اعم از اخلاق و فرهنگ و تکنولوژی و.....در گذشت زمان تضمین شود.ولی افسوس که مردم(تجار و بازرگانان و صنعتگران وتولید کنندگان و...) فقط هنگامی که منافع ملت به نفع خودشان است در آن جهت حرکت می کنند و اگر این چنین نباشد منافع ملت را نادیده گرفته و فقط به منفعت خویش فکر می کنن بی آنکه بدانندیا بدانند که ممکن است که عمل آنها چه تاثیری بر دیگر مردم این مرز و بوم بگذارد.
این افراد از جمله کسانی هستند که به نوعی به مردم خود خدمت کردند. شایسته تقدیر هموطنان خود هستند
امیرکبیر...................صدراعظم ناصرالدین شاه..................آشپز
گاندی........................رهبر فقید هند....................وکیل دادگستری
کریم خان زند............موسس سلسله زندیه..........تیر انداز سپاه نادر شاه
آلبرت انیشتن.............فیزیکدان......... ...........منشی اداره ثبت
اولین پادشاه زن ایرانی پس از اسلام
"شیرین” ملقب "ام رستم” دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(۳۸۷ق. ـ ۳۶۶ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر
به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است.
سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود :
باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟
پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید :
در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگوییداگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند .
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود.
عینک آفتابی - عینک آفتابی
تابلویی که می بینید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش اسپانیایی قرن ۱۸ روایت کننده ی یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است.
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که
هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند
در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.
و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست..
کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:
«سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»
آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود ، خود را کشت.
هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد. از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است. کاش از این داستان های غنی و اصیل ایرانی فیلم هایی ساخته میشد تا فرزندان کوروش منش و خوی اصیل ایرانی را بیاموزند.
عینک آفتابی - عینک آفتابی
وطن یعنی نژاد پاک کورش
سپردن سر به راه خاک کورش
وطن یعنی که منشور رهایی
وطن یعنی نماد آریایی
وطن یعنی درفش کاویانی
وطن یعنی ردای آسمانی
وطن یعنی سران ملک جاوید
وطن یعنی ز آب و اتش و باد
هنوزم در امان مانده پاسارگاد
وطن یعنی وفور فروهر ها
شکوه پر فروغش از اهورا
وطن یعنی که تاج و تخت دارا
سریر نادر و ملک اهورا
نصیحت ارسطو به اسکندر:
اگر میخواهی بر ایرانیان حکومت کنی، کشتن بزرگان آنها فایده ندارد چون ایرانیان باز جمع میشوند و تو را سرنگون میکنند، میان ایرانیان تفرقه بیفکن و در هر استان طایفه ای را فرمانروا کن تا دائم با هم در جدال باشند و تو آسوده بر آنان حکومت کنی. اسکندر چنین کرد و ملوک الطوایفی پدید آمد و فرهنگ و تمدن ایرانیان آشفته شد و هر گوشه به جدال با گوشه دیگر برخاست تا پس از 450 سال که اردشیر بابکان، ملوک الطوایفی را برانداخت و با اتحاد استانها، ایران و ایرانیان را باز زنده کرد
عینک آفتابی - عینک آفتابیکمپانی بزگ ژاپنی مزدا نام خود را از نام اهورامزدا الهام گرفته است.
__________________________________________________________
شرکت سهامی خاص ماتسودا (به ژاپنی: マツダ株式会社 ماتسودا کابوشیکی کایشا) که با نام تجاری مزدا شناخته میشود یک شرکت خودروسازی است که دفتر مرکزی آن در شهر هیرو
ریشه نام تجاری مزدا:
جوجیرو ماتسودا بنیانگذار شرکت خودروسازی مزد
ا که علاقه ویژهای به آئین زرتشت داشتهاست با الهام از اهورا مزدا و با توجه به تشابه اسمی نام خانودگی اش با کلمه مزدا، این نام را بر محصولات خود گذاشتهاست. این شرکت در داخل ژاپن به نام ماتسودا شناخته میشود و بیشتر ژاپنیها از جنبه دیگر نام مزدا بی اطلاعند.بر پایه اظهار نظر سایت مزدا دلیل نام گذاری این شرکت این طور بیان شدهاست:نام شرکت مزدا برگرفته از نام اهورا مزدا خدای اولین تمدنهای غرب آسیا است.ما اهورا مزدا را به خدای خرد، اندیشه و هماهنگی تفسیر کردیم.به عنوان منشاه هر دو تمدن شرقی و غربی و همینطور به عنوان نمادی از فرهنگ خودرو.این آمیختگی از تمایل به دستیابی به صلح جهانی و توسعه صنعت خودرو انجام شد
واژه شناسی اهورا مزدا (برگرفته از ویکی پدیا):
اهورامزدا واژهای ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شدهاست. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم بکار رفته است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش میباشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شدهاست از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کردهاند. اهورا نیز از ریشه /ah/ به چم هستی و بودن سرچشمه گرفته است و اهورا بدین ترتیب به چم هستی بخش است پس اهورامزدا در مجموع به معنیِ هستی بخشِ دانا است.
توضیحات خود کمپانی مزدا درباره نامگذاری مزدا در سایت رسمی مزدا (گوشه ی سمت راست پایین):
The company's name, "Mazda," derives from Ahura Mazda, a god of the earliest civilizations in West Asia. We have interpreted Ahura Mazda, the god of wisdom, intelligence and harmony, as the symbol of the origin of both Eastern and Western civilizations, and also as a symbol of automobile culture. It incorporates a desire to achieve world peace and the development of the automobile manufacturing industry. It also derives from the name of our founder, Jujiro Matsuda.
منابع :
توضیحات سایت رسمی مزدا :
http://www.mazda.com/profile/vision/
عینک آفتابی - عینک آفتابی
منم کـوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوه کورش، شاه بزرگ … نبیره چیشپیش، شاه بزرگ …
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دلهای پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.
من بردهداری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم و خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم. بشود که دلها شاد گردد.
بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’
من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
...همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند.
عینک آفتابی - عینک آفتابیاينك پادشاهي به دادگري، شهرياري خواهد نمود.
مردي كه بسان پناهگاهي در برابر توفان خواهد بود.
همچون چشمه اي در زمين تشنه و سايبان ستيغي سترگ در بيابان تب آلود.
ديدگان بينندگان ، تار نخواهد شد و گوش هاي نيوشندگان ، خواهد شنيد.....
دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم .نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در کلاسهای پدرش به کسب علم می پرداخت. معلم شهید پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت و کاری را شروع کرد که در تمامی دوران زندگی کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجود آنرا دنبال کرد.
عینک آفتابی - عینک آفتابی
فرهاد اول پسر بزرگ فری یاپت بود . اگرچه برادر کوچکترش – مهرداد – در شجاعت و جنگاوری برتری زیادی نسبت به او داشت . اما مجلس بزرگان اشکانی – مهستان – نظر به ارشدیت فرهاد ، تنها او را لایق جانشینی پدر دانست ، به هر حال او برادرش را در کار حکومت دخالت زیادی می داد . فرهاد اول توانست بر ناحیه مازندران کنونی غلبه یابد ، که تا آن زمان یکی از ایالات سلوکی بود ، و آن را به مملکت خود منضم کرد . اما سلوکیان که درگیر گرفتاریهای غربی بودند به این مسئله توجه چندانی نکردند ، پس از آن فرهاد اول موفق شد ری و قزوین را که سلوکیان در آن دارای استحکامات بسیار قوی مانند قلعه آپامه آ – در حدود دوشان تپه بودند ، نیز تسخیر نماید و این نشانگر قدرت بسیار او بوده است . درگذشت فرهاد اول در سال ۱۷۴ قبل از میلاد بوده و به مدت ۷ سال از سال ۱۸۱ تا ۱۷۴ قبل از میلاد حکومت کرد .
عینک آفتابی - عینک آفتابی
فریاپت یا فری یاپیت (اشک چهارم) چهارمین شاه سلسلهی اشکانی است. او پس از پدرش اردوان یکم به شاهی رسید.
نام اصلی او مشخص نیست و فـری یـاپت در اصل، لـقب او بوده است ، وی پسر اردوان اول بود که پـس از درگـذشت اردوان در سال 196 قبل از میلاد به قـدرت رسید ، دوران حکومت او به صلح و آرامش گذشت، زیرا باختری ها متوجه هند بودند و با اشکانیان كاری نداشتند.
پادشاهی او همزمان با سلطنت آنتیوخوس سوم سلوکی بود.
او پدر فرهاد یکم و مهرداد یکم بود که پس از او به ترتیب به پادشاهی رسیدند.
در روایتی آمده است که مردم به دلیل علاقه بسیار زیاد به او ، جـسدش را سوزاندند و خاکستر آن را قسمت کردند و هر کس ذره ای از آن خـاکستر را برداشت و همراه خود نگه داشت.
مدت حکومت فـری یـاپـت 15 سال یعنی از سال 196 تا 181 قبل از میلاد بود .
تاریخ در گذشت او نیز 181 قبل از میلاد بود.
عینک آفتابی - عینک آفتابی
نخستین زن عقدی ناصرالدین شاه که بود؟
این مطلب گزیده کتاب "قبله عالم، ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران" به قلم عباس امانت است. در صفحه 93 کتاب آمده است:
علیرغم اختلافات شدیدی که بین آقاسی و ملکجهان در رقابت برای کسبِ وفاداری شاه از دیرباز وجود داشت، اشتراک علایق این دو در ازدواج اول ناصرالدین میرزا در تابستان سال 1261 ه ق به چشم میخورد.
نخستین زن عقدی ناصرالدین، گلین (که در ترکی به معنای "عروس " است)، همانطور که از اسمش پیداست، به تمام معنا زنی متعارف از تخمة قاجار بود.
گلین خانم، دختر احمدعلی میرزا، نوزدهمین پسر فتحعلی شاه، گذشته از اصل و نسب قاجاریه که او را واجد شرایط برای عروسی با ولیعهد میکرد، یک ویژگی قابل توجه داشت و آن وجاهتی نسبی بود که به احتمالی از مادربزرگ یهودیاش میراث برده بود.
به دلیل ازدواجهای زودرس اغلب زنان در سن سی سالگی مادربزرگ میشدند. وظایف مادری برای مادران در عهد قاجار با توجه به ازدواج زودرس فرزندان.... بررسی وضعیت و جایگاه زنان در عصرهای مختلف دارای اهمیت میباشد، اینکه بانوان در خانه و اجتماع دارای چه شرایطی بودند ؟چه تاثیری در عصر خود ایفا کردند و چه نقشی در زندگی فردی و جمعی دارا بودند؟
ادامه مطلب.........
عینک آفتابی - عینک آفتابیاز «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامى به میان آمده است.
«ساسانیان» اثر «کریستین سن» یکى از منابعى است که به این عجایب اشاره کرده است و از گنج گاو، دستمال نسوز، تاج یاقوتنشان، تخت طاقدیس، طلاى مشت افشار، گنج بادآورد و شطرنجى از یاقوت و زمرد به عنوان عجایب هفتگانه بارگاه پادشاه ساسانى نام برده است. فردوسى نیز در قصیده ای، از «هفت گنج» خسروپرویز نام مى برد.
هندیان بودایى هم به تقلید از «هفت گنج» خسروپرویز، پادشاه ساسانى ، «هفت گوهر» را ترتیب داده بودند.
*گنج گاو
*دستمال نسوز خسروپرویز
*تاج یاقوتنشان خسرو پرویز
*تخت طاقدیس بارگاه خسروپرویز
*طلاى مشت افشارخسروپرویز
*گنج بادآورد«گنج بادآورد»
*اسب خسرو «شبدیز»
"شهر سوخته" در ۵۶ کیلومتری نیمروز باختری (جنوب غربی) زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه ی جادهی زابل - زاهدان قرار گرفته و دیرینگی آن به پنج هزار سال می رسد. زمانی که ماشین به راه خاکی سمت چپ جاده می پیچد،چشمها شهر سوخته را جستجو می کند.شهری با دیوار هایی کوتاه.چندین تپه به هم چسبیده که بلندیشان از زمین های اطراف هفت، هشت، ده متر است، گاهی هم تا دوازده متر و حتا هجده متر می رسد. شهری که در زمان اوج شکوه و زندگانی اش۱۵۱ هکتار وسعت و نزدیکهشت هزار نفر جمعیت داشته است که حالا خرابه ای است پر از پاره های سفال و گاه سنگ و فلز..........
ادامه مطلب............
عینک آفتابی - عینک آفتابیايرانيان از بيش از 10 هزار سال پيش داراي تمدن بودهاند. از اين رو، ريشهي بسياري از دستاوردهاي بشر را در اين تمدن ميتوان يافت. براي مثال، نخستين ابزار ريسندگي و بافندگي در غار كمربند، نزديك بهشهر، يافت شده است كه به 7 هزار سال پيش از ميلاد مسيح بازميگردد. به علاوه، در قديميترين بخشهاي شهر باستاني شوش، كه در خوزستان قرار دارد، سوزنهاي سوراخدار پيدا شده است.
برو به ادامه مطلب........
ائریه – ائیرین – آریاورته – آورته – آریا ویج – ایرانویج – ایران ویژ – اریانه – اران – پرس ایران – Persia – IRAN به آن گروه از آریاییها که مهاجرت نکردند و در «ناف جهان» که بهزبان اوستایی «ائیرینهوئیجنگه»(airyana-vaējangh) خوانده میشد، ساکن بماندند و با نام ایرج مشهوراند و ایرج (eraj) که بهزبان پهلوی (erech) خوانده میشود، مخفف همان واژهی اوستایی است که به پهلوی و پارسی دری (ویج) تلفظ میشود که همان مرکز جهان معنی میدهد.
واژهی ایران که در پارسی میانه به شکل «اران»(erān) بوده، و برگرفته از شکلهای قدیمی «آریانا» یعنی سرزمین آریاییهاست.
نویسندگان یونانی
اگر اظهار نظر نویسندگان یونانی را باور کنیم، مردان ایرانی بسیار حسود بودهاند و همواره زنانشان را پشت بست و کلون نگه میداشتهاند. مثلا پلوتارک (تمیستوکلس بند ۲۶) مینویسد:
اغلب بربرها، مخصوصا ایرانیها، دربارهٔ زنانشان طبعی بسیار حسود دارند. مردهای ایرانی نه تنها به شدت مواظب هستند تا چشم بیگانهای به زنانشان نیفتد، بلکه درباره زنان خریداری شده و بردهٔ خود نیز به شدت پای بند حراست اند. زنها در خانهها پشت بست و کلون زندگی میکنند وبه هنگام سفر در حصار چادر ارابه قرار دارند. |
اما از منابع ایرانی چنین بر میآید که این برداشت و نظر کاملا درست نیست.
پیشه زنان
در دوران هخامنشیان مرد و زن در کنار یکدیگر کار میکردهاند، از حقوقی برابر برخوردار بودهاند و گاه حتی کارهای سخت تر را به عهده داشتهاند. مثلا گروههای بزرگی از زنان کشاورز را میبینیم. سنگ سابان معمولا بیشترشان زن هستند. البته دقیقا نمیتوانیم بگوییم که کار این زنان چه بودهاست. شاید پس از حاضر شدن نگارهها، صیقل نهایی را زنها انجام میدادند، زیرا که برای این کار دستهای ظریف زنها کارآیی بیش تری داشتهاست. در سال ۱۷۰۰ (میلادی) در میان بردگانی که نمایندهٔ امپراتور اتریش در استامبول خریداری و آزاد کرد، زن سنگ تراشی بود از بغداد وجود داشت. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که قرنها بعد هم هنوز به زنهایی بر میخوردیم که با سنگ سر و کار داشتهاند. مسلم است که این کار برای زنها باید دشوار بوده باشد.
پیشهٔ بیشتر زنان لوحهای تخت جمشید دوخت و دوز و خیاطی بودهاست. کاری بسیار متنوع، شامل دوخت لباسهای کاملا ساده یا لباسهای پر زرق و برق که پس از دوخت، هنرمندانه سوزن کاری میشدهاست. امکانات آموزشهای هنری ومهارتهای حرفهای، برای زن و مرد یکسان وحقوق آنان برابر بودهاست.
تساوی حقوق زن و مرد
دربارهٔ برابری حقوق شواهدی مخصوصا در زمینه کارهای هنری وظریف داریم و برابری صدها زن دیگر با مردان نیز مسلم است که دربارهٔ شغل شان چیزی نمیدانیم. میزان حقوق فقط همین قدر روشن است که به نوع کار و نه انجام دهنده، بستگی داشت. به این ترتیب، در امپراطوری بزرگ دوران داریوش اول با تساوی حقوق زن و مرد سر و کار داریم. البته این راهم باید گفت که زنها علاوه بر کار بیرون، سر و سامان دادن به کارهای روزمرهٔ خانواده را نیز بر عهده داشتهاند.
حقوق و مرخصی زایمان
زنها با به دنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار در بیرون معاف میشدند. در طول مرخصی زایمان حقوق دریافتی به حداقل میرسید که البته با آن گذران زندگی ممکن بود. علاوه براین حداقل حقوق، اضافه حقوقی نیز به صورت جو و شراب دریافت میکردند، که پاداش افزودن رعیتی به رعایای شاه بود. در عین حال معلوم شدهاست که شاه از نوزادان پسر بیش از نوزادان دختر خرسند میشد، چرا که اضافه حقوق برای نوزاد پسر دو برابر، یعنی ۲۰ لیتر جو و ۱۰ لیتر شراب یا آب جو بود. تا جایی که لوحهها حکایت میکنند، این تنها موردی است که میان زن ومرد فرقی دیده میشود.
مرخصی بارداری ظاهراً ۵ ماه بودهاست. پس از این مدت زنها این امکان را داشتهاند که کار روزانه را کوتاه کنند تا قادر به برآوردن وظایف خانهداری خود نیز باشند. البته کار نیمه وقت حقوق کمتری داشت. نوزادان را در طول کار لهلهها نگهداری میکردند. در لوحهای گلی دیده شده که زنان میتوانستند به پستهای بالاتر برسند، مثلاً در کارگاههای شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان است. در کارگاههای خیاطی که بیشتر در اشغال زنان است، گاه مردان زیردست زنان قرار میگیرند و حقوق زنان سرپرست بیش از مردان است. حتی در جیره شراب نیز تفاوتی وجود ندارد.
موقعیت پیشهها و دوری از خانواده
در لوحها به حرفههایی بر میخوریم که در آنها زنان به کار گرفته نمیشدهاند. در مدیریت حوزههای دیوانی و یا محاسبات یا حساب رسیها از کار زنان خبری نیست. چنین بر میآید که اگر کاری، به منظور کنترل کارهای گوناگون اداری، نیاز به ترک محل و جابهجایی و سفر به دور و نزدیک را داشت، برای انجام آن از زنان استفاده نمیشدهاست.
یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است. وی درنبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست .
ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از میلاد نیز یادشده است . با اینهمه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
آرتمیز : نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴٨٠ پیش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی – برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.آرتمیس نیز درست میباشد.
آتوسا : ملکه بیش از ٢٨ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش. هرودوت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشگرکشی ها داریوش یاور فکری و روحی داریوش دانسته است . چند نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .
آرتادخت: وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی . به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید .
آزرمی دخت : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶٣١ میلادی . او دختر خسرو پرویز بود که پس از” گشتاسب بنده” بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد. آذرمیدخت سی و دومین پادشاه ساسانی بود . واژه این نام به چم ( معنی) پیر نشدنی و همیشه جوان است.
آذرآناهید : ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایش کرده است . ( ٢۵٢ ساسانیان )
پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است . از او چند کتاب دیگر گزارش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است .
زربانو : سردار جنگجوی ایرانی . دختر رستم و خواهر بانو گشسب . او در سوار کاری زبده بوده است که در نبردها دلاوری ها بسیاری از خود نشان داده است . تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال – آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرده .
فرخ رو : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید .
کاساندان : پس از شاهنشاه ایران او نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران بوده است . کاساندان تحت نام ملکه٢٨ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی میکرده است . مورخین یونانی ( گزنفون ) از ویبا نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است .
گردآفرید : یکی دیگر از پهلونان سرزمین ایران . تاریخ از او به عنوان دختر گژدهم یاد میکند که بالباسیمردانه با سهراب زور آزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یادمیکند .
آریاتس : یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران در سالهای پیش از میلاد . مورخین یونانی در چند جا نامیکوتاه از وی به میان آورده اند .
گردیه : بانوی جنگجوی ایرانی . او خواهر بهرام چوبینه بود . فردوسی بزرگ از او به عنوان هسمرخسروپرویز یاد کرده که در چند نبردها در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوری بسیاری از خود نشان دادهاست . ( ساسانی ٣۴٨ + شاهنامه فردوسی )٢٧۴
هلاله : پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش ( ٣٩١ یشتها ۱+۲۷۴ یشتها ۲)کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را “همایچهر آزاد” ( همای وهمون ) نیز گفته اند . او مادر داراب بود و پس از “وهومن سپندداتان” بر تخت شاهنشاهیایران نشست . وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود و هیچ گزارشی مبنی بر بدکردار بودن وی و ثبتقوانین اشتباه و ظالمانه از وی به ثبت نرسیده است .
پوران دخت : شاهنشاه ایران در زمان ساسانی . وی زنی بود که بر بیش از ١٠ کشور آسیایی پادشاهی میکرد .او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود .
شیرین : شاهزاده ارمنی . ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران بود و شاه ارمنستان زیرا نظر شاهنشاه ایران . خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند . شیرین از خسرو ۴ فرزند به نامهای نستور – شهریار – فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند .
پس او سر بر بالین ( جسد بی جان ) خسرو نهاند و با خوردن زهری عشق اش به خسرو را جاودانه ساخت و هردو جان باختند .
بانو گشنسب : دختر دیگر رستم – خواهر زربانوی دلیر . نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن نامه بسیار آمده است . یکی از مشهورترین حکایت های او نبرد سه گانه فرامرز – رستم و بانوگشسب است . او منظومه ای نیز به نام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانیاموجود است.
جنگ هاي كوروش كبير جهت بست قلمرو هخامنشي :
پاسارگاد آرامگاهكوروش كبير
مبارزه كوروشبا پادشاه كشور ليديه
حملهكوروش به ارمنستان
يورش كورش به آشور و بابل
جنگ بابل نبرد كوروش كبير و نبونيد پادشاه بابل
چيرگي ايران بر فنيقيه وفلسطين
نبرد كوروش كبير با ماساژتها و كشته شدن كوروش كبير
************************
جنگ پلوزيوم نبرد كمبوجيه بامصريان
جنگهاي ايران و يونان
جنگ گرانيك نخستين جنگ داريوش سوم با اسكندر
جنگ ايسوس دومين جنگ داريوش سوم و اسكندر مقدوني
حنگ گوگامال آخرين نبرد داريوش سوم واسكندر
جنگ گاوگاملا دفاع مردانه ژنرال آريو برزن در برابر سپاه اسكندر
جنگ حران نبرد سورنا سردار اشكاني با روميان
جنگ كاره نبرد ارد پادشاهاشكاني با كراسوس سردار رومي
جنگ آنتوانت نبرد فرهاد چهارمبا روميان
جنگ تراژان نبرد خسرو اشكاني باروميان
جنگ سورس نبرد اردشير اول ساساني باروميان
جنگ هرمزدگان نبرد اردشيرپاپكان و اردوان پنجم سقوط سلسله اشكانيان
جنگهاي اردشير پاپكان جهت بستامپراطوري ساساني
نبرد شاپور اول ساساني باوالرين امپراطور روم
جنگ بلخ و استفاده ژنرال بهرام چوبين از نوعي موشك عليه خاقانبلخ
نبرد شاپور سوم معروف به ذوالاكتاف بااعراب
جنگ شاپور سوم ساساني انتقام فتوحات اسكندرمقدوني
جنگ هراكليوس نبرد خسرو پرويز باروميان
جنگ قسطنطنيه نبرد خسرو پرويز باروميان
جنگ پل ( جسر ) اولين نبرد يزدگرد سوم پادشاهساساني با اعراب
جنگ زنجير اولين جنگ اعراب بايزدگرد سوم ساساني
جنگ اوليس دومين جنگ اعراب با يزدگرد سومساساني
جنگ بوايب سومين نبرد يزدگرد سومپادشاه ساساني با اعراب
جنگ قادسيه چهارمين نبرد يزدگردسوم پادشاه ساساني با اعراب
جنگ مدائن پنجمين نبرد يزدگردسوم پادشاه ساساني با اعراب
جنگ نهاوند آخرين نبرد يزدگرد سوم پادشاه ساسانيبا اعراب
جنگ زاب نبرد ابومسلم خراساني و شكست امويان
حمله مغولان جنگ جلاالدينخوارزمشاه با چنگيز خان
حمله تيمور گوركاني بهايران
جنگ اروميه نبرد شاه عباس صفويبا عثماني
جنگ چالدران نبرد شاه اسماعيلصفوي با سلطان سليم عثماني
جنگ مورچه خورت نبرد نادرشاه بااشرف افغان
جنگ كرنال نبرد نادرشاه برايتصرف هندوستان
جنگ دهلي نبرد نادرشاه برايتصرف هندوستان
جنگ تفليس اولين جنگ فتحعليشاهقاجار با روسيه
جنگ اچمازين دومين جنگ عباس ميرزا باروسيه
جنگ شوشي سومين جنگ عباس ميرزابا روسيه
جنگ اصلان دوز چهارمين جنگ عباسميرزا با روسيه
جنگ گنجه پنجمين جنگ عباس ميرزابا روسيه
جنگ جهاني دوم و اشغال ايرانتوسط متفقين
جنگ ايران و عراق
کیخسرو پسر سیاوش و فریگیس(فرنگیس) و نوهٔ کیکاووس و افراسیاب و یکی از نامدارترین شهریاران و دلاوران ایران باستان در اساطیر بوده است که طبق اسطورهها کیخسرو در توران و بعد از فوت پدر زاده شد.سپس به وسیله دستور گودرز پهلوان ایرانی.پسرش گیو به دنبال کیخسرو می رود و او را با خود به ایران می آورد تا شاه آینده شود ...کیخسرو برای شاه شدن باید خود را اثبات می کرد قرار بر رقابتی شد بین او و فریبرز که او هم خیال شاهی داشت. محتوای این رقابت این بود که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است، بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو پیروزمندانه دژ را گشود.
کیخسرو در عدالت و شهامت سرآمد شاهان دیگر کیانی میباشد و به نسبت از کیکاووس خوشنامتر است. زیرا کیکاووس در شاهنامه اعمالی موذیانه (از قبیل ندادن نوشدارو به رستم برای بهبودی سهراب) انجام میدهد اما کیخسرو به عنوان پادشاهی عادل و شجاع باقی میماند. در شاهنامه و همچنین متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است. دستور مرگ سیاوش را افراسیاب صادر میکند و کیخسرو انتقام پدر را از افراسیاب میگیرد.
در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ های بزرگی میان ایران و توران در می گیرد که در نهایت به پیروزی ایران می انجامد . یکی از این جنگ ها جنگ دوازده رخ است . در این جنگ دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می پردازند .
پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزیهای بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار میرود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی میگذارد. گفته میشود او به کوهها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافته و در دوران سوشیانس برای کمک او بازخواهد گشت.
این نقشه منحصربه فرد که اکنون در موزه پاريس نگهداري مي شود متعلق به دوره رنسانس است و ذكر اين نكته نيز خالي از فايده نيست كه «فارس» در زبان لاتين پرسيكوس تلفظ مي شد و SIHVS PERSICVSهمان خليج فارس است.
ذكر نام پرشين گلف درنقشه متعلق به قرن ۱۸ در موزه لندن
(اين دو تصوير براي اولين بار در فضاي مجازي درج مي شود)
تا قبل از ورود آرياييان به فلات ايران در منابع آسوري از خليج فارس با عنوان « نارمرتو Narmarratu» نام برده شده است که به معناي رود و يا آبراه تلخ است و اين قديميترين عنواني است که بر خليج فارس داده شده است. در کتيبهاي از داريوش بزرگ شاه هخامنشي واژه يا عبارت « درايه تيه هچا پارسه آئي تي Draya tya hacha Parsa aity» بر آبراه خليج فارس اطلاق شده است که معناي آن « دريايي که از پارس ميرود» است.
فلاويوس آريانوس (Flavius Arrianus) مورخ يوناني که در قرن دوم ميلادي ميزيسته است در کتابش آنابازيس براي نام خليج فارس واژه « پرسيکون کااي تاس Persikon Kaitas» را به کار ميبرد که معنا و مفهوم آن قرابت نزديکي با عبارت « خليج فارس» دارد. « استرابون Strabon» جغرافيدان معروف يوناني هم که در نيمه قرن اول ميلادي زندگي ميکرد در کتاب خود مکرراً از همين واژه براي معرفي خليج فارس بهره برده و به ويژه تصريح ميکند که اعراب ب93ين درياي سرخ و خليج فارس (پرسيکون کا اي تاس) روزگار ميگذرانند.
کلوديوس پتوله ما اوس (Claudius Ptalemaeus) معروف و مشهور به بطلميوس بزرگترين جغرافيادانان عالم در قرون اوليه پس از ميلاد در قرن دوم ميلادي از آبراه خليج فارس تحت نام « پرسيکوس سينوس Persicus Sinus» ذکر کرده است که دقيقاً به مفهوم « خليج فارس» است. در برخي منابع لاتين اين واژه به صورت سينوس پرسيکوس و « ماره پرسيکوم Mare Persicum» هم ذکر شده است که معناي عبارت اخير درياي پارس است.
لازم به يادآوري است که در بسياري از زبانهاي زنده دنيا نيز همين واژه سينوس پرسيکوس براي معرفي نام خليج فارس وارد شده است. چنانکه در زبانهاي : فرانسه به صورت : Golfe Persique؛ .6انگليسي Persian Gulf؛ آلماني Persischer Golf؛ ايتاليايي Golfo Persico؛ روسي Persidskizaliv؛ ژاپوني Perusha Wan؛ و ترکي Farsi Korfozi ثبت شده است.
کوين توس کورتيوس روفوس (Quintus Curtius Rufus) مورخ رومي هم در قرن اول ميلادي نام لاتين « آکوارم پرسيکو Aquarum Persico» را براي نام خليج فارس به کار برده است که به معناي آبگير پارس است.
در منابع تاريخي و جغرافيايي دوره اسلامي نيز به طور مکرر براي شناسايي و معرفي آبراه خليج فارس از واژهها و عبارات « بحر فارس ـ البحر الفارسي ـ الخليج الفارس ـ خليج فارس» استفاده شده است.
ابوبکر احمد بن محمدبن اسحاق بن ابراهيم الهمداني مشهور و معروف به ابن الفقيه در اثر جغرافيايياش مختصر کتاب البلدان که در سال 279ق تأليف شده است درباره خليج فارس چنين آورده است : « و اعلم ان بحر فارس و الهندهما بحر واحد لاتصال احدهما بالاخر. يعني : بدان که درياي پارس و هند از براي پيوستگي به يکديگر هر دو يک دريا هستند.»
ابوعلي احمدبن عمر بن رسته در کتابش الاعلاق النفيسه و در سال 290ق درباره خليج فارس چنين نوشته است :
فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج فارس ... و بين هذين الخليجين (يعني خليج احمر و خليج فارس) ارض الحجاز و اليمن و ساير بلاد العرب. يعني : اما درياي هند، از آن خليجي به سوي ناحيت پارس بيرون آيد که خليج فارس نام دارد... و بين اين دو خليج يعني خليج احمر و خليج پارس سرزمين حجاز و يمن و ديگر بلاد عرب واقع است.
ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله بن احمد بن خرداد به خراساني (وفات 300ق) در کتاب خود المسالک و الممالک در اين باره مينويسد: « گروهي از اين رودها به سوي بصره و گروهي به سوي مذار [شهري بين واسط و بصره] روانند و سپس همه آنها به درياي پارس ميريزند.»
بزرگ بن شهريار الناخذاه هرمزي (ناوخداي هرمزي) در کتابش عجايب الهند بر و بحر و جزايره که در سال 342ق آن را تأليف کرده است از واژه « بحر فارس» براي معرفي خليج فارس بهره برده است. ابواسحاق ابراهيم بن محمد الفارسي الاصطخري (وفات 346ق) هم در کتاب خود مسالک الممالک از همين عبارت « بحر فارس» براي معرفي نام خليج فارس استفاده ميکند. مورخ نامدار ابوالحسن علي بن الحسين بن علي مسعودي (وفات 346ق) نيز در اثرش « مروج الذهب و معادن جوهر» در ذکر خليج فارس عبارت « بحر فارس» را به کار برده است. مسعودي در کتاب ديگرش « التنبيه و الاشراف» هم واژه « البحر الفارسي» را براي شناساندن خليج فارس به کار گرفته است.
ابوريحان محمد بن احمد البيروني الخوارزمي (وفات 440ق) نيز در آثار خود واژههاي « درياي پارس ـ خليج پارس ـ بحر پارس» را براي معرفي خليج فارس ذکر کرده است. ابن حوقل در اثرش « صورﺓ الارض» و بشاري در کتابش احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم که به ترتيب در سالهاي 367ق و 375ق تأليف شدهاند، واژه « بحر فارس» را به جاي خليج فارس به کار بردهاند در کتاب « حدودالعالم من المشرق الي المغرب» هم در معرفي خليج فارس از عبارت « خليج فارس» بهره گرفته شده است.
محمد بن نجيب بکيران در کتابش جهان نامه؛ ابن البلخي در کتابش فارسنامه؛ شرفالزمان طاهر مروزي در اثرش طبايع الحيوان؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ادريس در کتاب نزهه المشتاق في اختراق الآفاق؛ شهابالدين ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي رومي در کتاب مشهورش معجمالبلدان؛ ابوعبدالله زکريا بن محمد بن محمود قزويني در کتاب آثارالباقيه و اخبارالعباد؛ در کتاب عجائب المخلوقات و غرايب الموجودات؛ ابوالفداء در کتاب تقويمالبلدان؛ و شمسالدين ابوعبدالله محمد بن ابي طالب الانصاري الدمشقي الصوفي در کتابش نخبةالدهر في عجايب البر و البحر به ترتيب واژهها و عبارات : « بحر پارس - درياي پارس (و هم بحر پارس) ـ الخليج الفارسي ـ بحر فارس ـ درياي پارس (و هم بحر فارس) ـ درياي پارس ـ بحر فارس ( و درياي پارس) ـ بحر فارس و بحر الفارسي (و بحر فارس)» را در معرفي و ذکر خليج فارس به کار بردهاند. اين عبارات و واژهها به طور مکرر طي قرون پنجم تا يازدهم قمري در کتب و منابع تاريخي و جغرافيايي زير نيز ذکر شده است : شهابالدين احمد بن عبدالوهاب بن محمد النويري در کتاب نهايتالادب في فنون العرب؛ حمدالله ابي بکر مستوفي در کتاب نزههالقلوب؛ ابوحفص زينالدين عمر بن مظفر معروف به ابن الوردي در کتاب حزيدةالعجائب و فريدةالغرايب؛ ابن بطوطه در کتاب خود تحفه النظار في غرائب الامصار و عجائبالاسفار؛ ابوالقاسم محمد بن حوقل در کتاب صورةالارض؛ و کتاب صبح الاعشي في کتابه الانشاء نوشته احمد بن علي بن احمد القلقشندي.
همچنين مصطفي بن عبدالله کاتب چلبي فلسطيني معروف و مشهور به حاجي خليفه (وفات 1067ق) صاحب کتاب کشفالظنون در کتاب ديگرش جهاننما در توصيف خليج فارس آورده است : [ترجمه از زبان ترکي است] « درياي پارس ـ به اين دريا سينوس پرسيقوس ميگويند يعني خليج فارس به مناسبت اينکه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده ميشود و آن را ماره پرسيقوم (درياي پارس) نيز ميگويند.»
در جلد هفتم دايرةالمعارف البستاني نيز که در سال 1883م به چاپ رسيده است براي معرفي خليج فارس از واژه « الخليج العجمي» استفاده شده است.
گردش زمين به دور خورشيد و كروي بودن آن، اگر چه امروز موضوعي شناخته شدهاست و همگان به آن باور دارند، اما تا چند صد سال پيش از نظر اروپاييان يك موضوع ناشناخته بود و آنها زمين را ثابت ميپنداشتند كه خورشيد به گرد آن ميگردد. آنان به دليل ناآشنا بودن با كتابها و منابع ديني و علمي ديگر نقاط جهان فكر ميكردند كه براي نخستين بار گاليله توانسته است اين موضوع را كشفكند و اين اشتباه را برطرف سازد. در حالي كه چند هزار سال پيش از آن در اوستا به اين موضوع اشاره شدهاست.
در كتاب مقدس اوستا چندين بار از گرد بودن زمين و گردش آن گفتوگو شده و آن را با كلمه «سكارنا» به معني گرد و گردنده و گوي مانند بودن بيان داشتهاست.
همچنين در «آبانيشت» قطعه 38 آمدهاست كه: «نريمان گرشاسب آرزو كرد كه در روي اين زمين فراخ و گرد و گردنده دور كرانه بتازد و بر دشمن چيره شود»
و نيز در قطعه 95 «مهريشت»، از مهر ياد شده و آمدهاست كه: «مهر در هر غروب و آغاز شب به روي كرهزمين ميآيد و دو كرانه اين زمين فراخ گرد و گردنده دور كرانه را ميپيمايد.»
حتی فردوسی که تقریبا 500 سال پیش از گالیله می زیسته نیز در شاهنامه به گرد بودن زمین اشاره کرده است:
جهان پر شگفت است و تن هم شگفت نخست از خود اندازه باید گرفت
دگر آن که این گرد گردان سپهر همی نو نمایدت هر روز مهر
این مسئله شناخت دیرینه ایرانیان از گیتی و زمین را به خوبی نشان می دهد. ایرانیان حتی مدارهای نیمروزی (نصف النهار) به دور زمین طراحی نموده بودند و مرکز شروع آن شهر «نیمروز» ( که اکنون یکی از شهرهای افغانستان است) بود که امروز استعمارگران غربی به جای شهر نیمروز از گرینویچ به عنوان مرجع زمان یاد می کنند.
این هم عکسی از مجسمه نقره ای شاپور دوم پادشاه ساسانی ، که جهان را با مدارهایش بر روی تاجش می بینید .
عینک آفتابی - عینک آفتابیمهندسان هخامنشي راز استفاده از عدد پي (۱۴/۳ ) را دو هزار و 500 سال پيش كشف كرده بودند. آنها در ساخت سازه هاي سنگي و ستون هاي مجموعه تخت جمشيد كه داراي اشكال مخروطي است، از اين عدد استفاده مي كردند.
عدد پي( ۳.۱۴)در علم رياضيات از مجموعه اعداد طبيعي محسوب مي شود. اين عدد از تقسيم محيط دايره بر قطر آن به دست مي آيد. كشف عدد پي جزو مهمترين كشفيات در رياضيات است. كارشناسان رياضي هنوز نتوانسته اند زمان مشخصي براي شروع استفاده از اين عدد پيش بيني كنند. عده زيادي، مصريان و برخي ديگر، يونانيان باستان را كاشفان اين عدد مي دانستند اما بررسي هاي جديد نشان مي دهد هخامنشيان هم با اين عدد آشنا بودند.
«عبدالعظيم شاه كرمي» متخصص سازه و ژئوفيزيك و مسئول بررسي هاي مهندسي در مجموعه تخت جمشيد در اين باره، گفت: «بررسي هاي كارشناسي كه روي سازه هاي تخت جمشيد به ويژه روي ستون هاي تخت جمشيد و اشكال مخروطي انجام گرفته؛ نشان مي دهد كه هخامنشيان دو هزار و 500 سال پيش از دانشمندان رياضي دان استفاده مي كردند كه به خوبي با رياضيات محض و مهندسي آشنا بودند. آنان براي ساخت حجم هاي مخروطي راز عدد پي را شناسايي كرده بودند.»
دقت و ظرافت در ساخت ستون هاي دايره اي تخت جمشيد نشان مي دهد كه مهندسان اين سازه عدد پي را تا چندين رقم اعشار محاسبه كرده بودند. شاه كرمي در اين باره گفت: «مهندسان هخامنشي ابتدا مقاطع دايره اي را به چندين بخش مساوي تقسيم مي كردند. سپس در داخل هر قسمت تقسيم شده، هلالي معكوس را رسم مي كردند. اين كار آنها را قادر مي ساخت كه مقاطع بسيار دقيق ستون هاي دايره اي را به دست بياورند. محاسبات اخير، مهندسان سازه تخت جمشيد را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها، فشاري كه بايد ستون ها تحمل كنند و توزيع تنش در مقاطع ستون ها ياري مي كرد. اين مهندسان براي به دست آوردن مقاطع دقيق ستون ها مجبور بودند عدد پي را تا چند رقم اعشار محاسبه كنند.»
هم اكنون دانشمندان در بزرگ ترين مراكز علمي و مهندسي جهان چون «ناسا» براي ساخت فضاپيماها و استفاده از اشكال مخروطي توانسته اند عدد پي را تا چند صد رقم اعشار حساب كنند. بر اساس متون تاريخ و رياضيات نخستين كسي كه توانست به طور دقيق عدد پي را محاسبه كند، «غياث الدين محمد كاشاني» بود. اين دانشمند ايراني عدد پي را تا چند رقم اعشاري محاسبه كرد. پس از او دانشمنداني چون پاسكال به محاسبه دقيق تر اين عدد پرداختند. هم اكنون دانشمندان با استفاده از رايانه هاي بسيار پيشرفته به محاسبه اين عدد مي پردازند.
شاه كرمي با اشاره به اين موضوع كه در بخش هاي مختلف سازه تخت جمشيد، مقاطع مخروطي شامل دايره، بيضي، و سهمي ديده مي شود، گفت: «به دست آوردن مساحت، محيط و ساخت سازه هايي با اين اشكال هندسي بدون شناسايي راز عدد پي و طرز استفاده از آن غيرممكن است.»
داريوش هخامنشي بنيان گذار تخت جمشيد در سال 521 پيش از ميلاد دستور ساخت تخت جمشيد را مي دهد و تا سال 486 بسياري از بناهاي تخت جمشيد را طرح ريزي يا بنيان گذاري مي كند. اين مجموعه باستاني شامل حصارها، كاخ ها، بخش هاي خدماتي و مسكوني، نظام هاي مختلف آبرساني و بخش هاي مختلف ديگري است.
مجموعه تخت جمشيد مهمترين پايتخت مقاومت هخامنشي در استان فارس و در نزديكي شهر شيراز جاي گرفته است.