این نقشه منحصربه فرد که اکنون در موزه پاريس نگهداري مي شود متعلق به دوره رنسانس است و ذكر اين نكته نيز خالي از فايده نيست كه «فارس» در زبان لاتين پرسيكوس تلفظ مي شد و SIHVS PERSICVSهمان خليج فارس است.
ذكر نام پرشين گلف درنقشه متعلق به قرن ۱۸ در موزه لندن
(اين دو تصوير براي اولين بار در فضاي مجازي درج مي شود)
تا قبل از ورود آرياييان به فلات ايران در منابع آسوري از خليج فارس با عنوان « نارمرتو Narmarratu» نام برده شده است که به معناي رود و يا آبراه تلخ است و اين قديميترين عنواني است که بر خليج فارس داده شده است. در کتيبهاي از داريوش بزرگ شاه هخامنشي واژه يا عبارت « درايه تيه هچا پارسه آئي تي Draya tya hacha Parsa aity» بر آبراه خليج فارس اطلاق شده است که معناي آن « دريايي که از پارس ميرود» است.
فلاويوس آريانوس (Flavius Arrianus) مورخ يوناني که در قرن دوم ميلادي ميزيسته است در کتابش آنابازيس براي نام خليج فارس واژه « پرسيکون کااي تاس Persikon Kaitas» را به کار ميبرد که معنا و مفهوم آن قرابت نزديکي با عبارت « خليج فارس» دارد. « استرابون Strabon» جغرافيدان معروف يوناني هم که در نيمه قرن اول ميلادي زندگي ميکرد در کتاب خود مکرراً از همين واژه براي معرفي خليج فارس بهره برده و به ويژه تصريح ميکند که اعراب ب93ين درياي سرخ و خليج فارس (پرسيکون کا اي تاس) روزگار ميگذرانند.
کلوديوس پتوله ما اوس (Claudius Ptalemaeus) معروف و مشهور به بطلميوس بزرگترين جغرافيادانان عالم در قرون اوليه پس از ميلاد در قرن دوم ميلادي از آبراه خليج فارس تحت نام « پرسيکوس سينوس Persicus Sinus» ذکر کرده است که دقيقاً به مفهوم « خليج فارس» است. در برخي منابع لاتين اين واژه به صورت سينوس پرسيکوس و « ماره پرسيکوم Mare Persicum» هم ذکر شده است که معناي عبارت اخير درياي پارس است.
لازم به يادآوري است که در بسياري از زبانهاي زنده دنيا نيز همين واژه سينوس پرسيکوس براي معرفي نام خليج فارس وارد شده است. چنانکه در زبانهاي : فرانسه به صورت : Golfe Persique؛ .6انگليسي Persian Gulf؛ آلماني Persischer Golf؛ ايتاليايي Golfo Persico؛ روسي Persidskizaliv؛ ژاپوني Perusha Wan؛ و ترکي Farsi Korfozi ثبت شده است.
کوين توس کورتيوس روفوس (Quintus Curtius Rufus) مورخ رومي هم در قرن اول ميلادي نام لاتين « آکوارم پرسيکو Aquarum Persico» را براي نام خليج فارس به کار برده است که به معناي آبگير پارس است.
در منابع تاريخي و جغرافيايي دوره اسلامي نيز به طور مکرر براي شناسايي و معرفي آبراه خليج فارس از واژهها و عبارات « بحر فارس ـ البحر الفارسي ـ الخليج الفارس ـ خليج فارس» استفاده شده است.
ابوبکر احمد بن محمدبن اسحاق بن ابراهيم الهمداني مشهور و معروف به ابن الفقيه در اثر جغرافيايياش مختصر کتاب البلدان که در سال 279ق تأليف شده است درباره خليج فارس چنين آورده است : « و اعلم ان بحر فارس و الهندهما بحر واحد لاتصال احدهما بالاخر. يعني : بدان که درياي پارس و هند از براي پيوستگي به يکديگر هر دو يک دريا هستند.»
ابوعلي احمدبن عمر بن رسته در کتابش الاعلاق النفيسه و در سال 290ق درباره خليج فارس چنين نوشته است :
فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج فارس ... و بين هذين الخليجين (يعني خليج احمر و خليج فارس) ارض الحجاز و اليمن و ساير بلاد العرب. يعني : اما درياي هند، از آن خليجي به سوي ناحيت پارس بيرون آيد که خليج فارس نام دارد... و بين اين دو خليج يعني خليج احمر و خليج پارس سرزمين حجاز و يمن و ديگر بلاد عرب واقع است.
ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله بن احمد بن خرداد به خراساني (وفات 300ق) در کتاب خود المسالک و الممالک در اين باره مينويسد: « گروهي از اين رودها به سوي بصره و گروهي به سوي مذار [شهري بين واسط و بصره] روانند و سپس همه آنها به درياي پارس ميريزند.»
بزرگ بن شهريار الناخذاه هرمزي (ناوخداي هرمزي) در کتابش عجايب الهند بر و بحر و جزايره که در سال 342ق آن را تأليف کرده است از واژه « بحر فارس» براي معرفي خليج فارس بهره برده است. ابواسحاق ابراهيم بن محمد الفارسي الاصطخري (وفات 346ق) هم در کتاب خود مسالک الممالک از همين عبارت « بحر فارس» براي معرفي نام خليج فارس استفاده ميکند. مورخ نامدار ابوالحسن علي بن الحسين بن علي مسعودي (وفات 346ق) نيز در اثرش « مروج الذهب و معادن جوهر» در ذکر خليج فارس عبارت « بحر فارس» را به کار برده است. مسعودي در کتاب ديگرش « التنبيه و الاشراف» هم واژه « البحر الفارسي» را براي شناساندن خليج فارس به کار گرفته است.
ابوريحان محمد بن احمد البيروني الخوارزمي (وفات 440ق) نيز در آثار خود واژههاي « درياي پارس ـ خليج پارس ـ بحر پارس» را براي معرفي خليج فارس ذکر کرده است. ابن حوقل در اثرش « صورﺓ الارض» و بشاري در کتابش احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم که به ترتيب در سالهاي 367ق و 375ق تأليف شدهاند، واژه « بحر فارس» را به جاي خليج فارس به کار بردهاند در کتاب « حدودالعالم من المشرق الي المغرب» هم در معرفي خليج فارس از عبارت « خليج فارس» بهره گرفته شده است.
محمد بن نجيب بکيران در کتابش جهان نامه؛ ابن البلخي در کتابش فارسنامه؛ شرفالزمان طاهر مروزي در اثرش طبايع الحيوان؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ادريس در کتاب نزهه المشتاق في اختراق الآفاق؛ شهابالدين ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي رومي در کتاب مشهورش معجمالبلدان؛ ابوعبدالله زکريا بن محمد بن محمود قزويني در کتاب آثارالباقيه و اخبارالعباد؛ در کتاب عجائب المخلوقات و غرايب الموجودات؛ ابوالفداء در کتاب تقويمالبلدان؛ و شمسالدين ابوعبدالله محمد بن ابي طالب الانصاري الدمشقي الصوفي در کتابش نخبةالدهر في عجايب البر و البحر به ترتيب واژهها و عبارات : « بحر پارس - درياي پارس (و هم بحر پارس) ـ الخليج الفارسي ـ بحر فارس ـ درياي پارس (و هم بحر فارس) ـ درياي پارس ـ بحر فارس ( و درياي پارس) ـ بحر فارس و بحر الفارسي (و بحر فارس)» را در معرفي و ذکر خليج فارس به کار بردهاند. اين عبارات و واژهها به طور مکرر طي قرون پنجم تا يازدهم قمري در کتب و منابع تاريخي و جغرافيايي زير نيز ذکر شده است : شهابالدين احمد بن عبدالوهاب بن محمد النويري در کتاب نهايتالادب في فنون العرب؛ حمدالله ابي بکر مستوفي در کتاب نزههالقلوب؛ ابوحفص زينالدين عمر بن مظفر معروف به ابن الوردي در کتاب حزيدةالعجائب و فريدةالغرايب؛ ابن بطوطه در کتاب خود تحفه النظار في غرائب الامصار و عجائبالاسفار؛ ابوالقاسم محمد بن حوقل در کتاب صورةالارض؛ و کتاب صبح الاعشي في کتابه الانشاء نوشته احمد بن علي بن احمد القلقشندي.
همچنين مصطفي بن عبدالله کاتب چلبي فلسطيني معروف و مشهور به حاجي خليفه (وفات 1067ق) صاحب کتاب کشفالظنون در کتاب ديگرش جهاننما در توصيف خليج فارس آورده است : [ترجمه از زبان ترکي است] « درياي پارس ـ به اين دريا سينوس پرسيقوس ميگويند يعني خليج فارس به مناسبت اينکه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده ميشود و آن را ماره پرسيقوم (درياي پارس) نيز ميگويند.»
در جلد هفتم دايرةالمعارف البستاني نيز که در سال 1883م به چاپ رسيده است براي معرفي خليج فارس از واژه « الخليج العجمي» استفاده شده است.
گردش زمين به دور خورشيد و كروي بودن آن، اگر چه امروز موضوعي شناخته شدهاست و همگان به آن باور دارند، اما تا چند صد سال پيش از نظر اروپاييان يك موضوع ناشناخته بود و آنها زمين را ثابت ميپنداشتند كه خورشيد به گرد آن ميگردد. آنان به دليل ناآشنا بودن با كتابها و منابع ديني و علمي ديگر نقاط جهان فكر ميكردند كه براي نخستين بار گاليله توانسته است اين موضوع را كشفكند و اين اشتباه را برطرف سازد. در حالي كه چند هزار سال پيش از آن در اوستا به اين موضوع اشاره شدهاست.
در كتاب مقدس اوستا چندين بار از گرد بودن زمين و گردش آن گفتوگو شده و آن را با كلمه «سكارنا» به معني گرد و گردنده و گوي مانند بودن بيان داشتهاست.
همچنين در «آبانيشت» قطعه 38 آمدهاست كه: «نريمان گرشاسب آرزو كرد كه در روي اين زمين فراخ و گرد و گردنده دور كرانه بتازد و بر دشمن چيره شود»
و نيز در قطعه 95 «مهريشت»، از مهر ياد شده و آمدهاست كه: «مهر در هر غروب و آغاز شب به روي كرهزمين ميآيد و دو كرانه اين زمين فراخ گرد و گردنده دور كرانه را ميپيمايد.»
حتی فردوسی که تقریبا 500 سال پیش از گالیله می زیسته نیز در شاهنامه به گرد بودن زمین اشاره کرده است:
جهان پر شگفت است و تن هم شگفت نخست از خود اندازه باید گرفت
دگر آن که این گرد گردان سپهر همی نو نمایدت هر روز مهر
این مسئله شناخت دیرینه ایرانیان از گیتی و زمین را به خوبی نشان می دهد. ایرانیان حتی مدارهای نیمروزی (نصف النهار) به دور زمین طراحی نموده بودند و مرکز شروع آن شهر «نیمروز» ( که اکنون یکی از شهرهای افغانستان است) بود که امروز استعمارگران غربی به جای شهر نیمروز از گرینویچ به عنوان مرجع زمان یاد می کنند.
این هم عکسی از مجسمه نقره ای شاپور دوم پادشاه ساسانی ، که جهان را با مدارهایش بر روی تاجش می بینید .
عینک آفتابی - عینک آفتابیمهندسان هخامنشي راز استفاده از عدد پي (۱۴/۳ ) را دو هزار و 500 سال پيش كشف كرده بودند. آنها در ساخت سازه هاي سنگي و ستون هاي مجموعه تخت جمشيد كه داراي اشكال مخروطي است، از اين عدد استفاده مي كردند.
عدد پي( ۳.۱۴)در علم رياضيات از مجموعه اعداد طبيعي محسوب مي شود. اين عدد از تقسيم محيط دايره بر قطر آن به دست مي آيد. كشف عدد پي جزو مهمترين كشفيات در رياضيات است. كارشناسان رياضي هنوز نتوانسته اند زمان مشخصي براي شروع استفاده از اين عدد پيش بيني كنند. عده زيادي، مصريان و برخي ديگر، يونانيان باستان را كاشفان اين عدد مي دانستند اما بررسي هاي جديد نشان مي دهد هخامنشيان هم با اين عدد آشنا بودند.
«عبدالعظيم شاه كرمي» متخصص سازه و ژئوفيزيك و مسئول بررسي هاي مهندسي در مجموعه تخت جمشيد در اين باره، گفت: «بررسي هاي كارشناسي كه روي سازه هاي تخت جمشيد به ويژه روي ستون هاي تخت جمشيد و اشكال مخروطي انجام گرفته؛ نشان مي دهد كه هخامنشيان دو هزار و 500 سال پيش از دانشمندان رياضي دان استفاده مي كردند كه به خوبي با رياضيات محض و مهندسي آشنا بودند. آنان براي ساخت حجم هاي مخروطي راز عدد پي را شناسايي كرده بودند.»
دقت و ظرافت در ساخت ستون هاي دايره اي تخت جمشيد نشان مي دهد كه مهندسان اين سازه عدد پي را تا چندين رقم اعشار محاسبه كرده بودند. شاه كرمي در اين باره گفت: «مهندسان هخامنشي ابتدا مقاطع دايره اي را به چندين بخش مساوي تقسيم مي كردند. سپس در داخل هر قسمت تقسيم شده، هلالي معكوس را رسم مي كردند. اين كار آنها را قادر مي ساخت كه مقاطع بسيار دقيق ستون هاي دايره اي را به دست بياورند. محاسبات اخير، مهندسان سازه تخت جمشيد را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها، فشاري كه بايد ستون ها تحمل كنند و توزيع تنش در مقاطع ستون ها ياري مي كرد. اين مهندسان براي به دست آوردن مقاطع دقيق ستون ها مجبور بودند عدد پي را تا چند رقم اعشار محاسبه كنند.»
هم اكنون دانشمندان در بزرگ ترين مراكز علمي و مهندسي جهان چون «ناسا» براي ساخت فضاپيماها و استفاده از اشكال مخروطي توانسته اند عدد پي را تا چند صد رقم اعشار حساب كنند. بر اساس متون تاريخ و رياضيات نخستين كسي كه توانست به طور دقيق عدد پي را محاسبه كند، «غياث الدين محمد كاشاني» بود. اين دانشمند ايراني عدد پي را تا چند رقم اعشاري محاسبه كرد. پس از او دانشمنداني چون پاسكال به محاسبه دقيق تر اين عدد پرداختند. هم اكنون دانشمندان با استفاده از رايانه هاي بسيار پيشرفته به محاسبه اين عدد مي پردازند.
شاه كرمي با اشاره به اين موضوع كه در بخش هاي مختلف سازه تخت جمشيد، مقاطع مخروطي شامل دايره، بيضي، و سهمي ديده مي شود، گفت: «به دست آوردن مساحت، محيط و ساخت سازه هايي با اين اشكال هندسي بدون شناسايي راز عدد پي و طرز استفاده از آن غيرممكن است.»
داريوش هخامنشي بنيان گذار تخت جمشيد در سال 521 پيش از ميلاد دستور ساخت تخت جمشيد را مي دهد و تا سال 486 بسياري از بناهاي تخت جمشيد را طرح ريزي يا بنيان گذاري مي كند. اين مجموعه باستاني شامل حصارها، كاخ ها، بخش هاي خدماتي و مسكوني، نظام هاي مختلف آبرساني و بخش هاي مختلف ديگري است.
مجموعه تخت جمشيد مهمترين پايتخت مقاومت هخامنشي در استان فارس و در نزديكي شهر شيراز جاي گرفته است.
پيش از آغاز تشکيل رسمي کشور ايران در دوران کورش بزرگ فرمانرواي هخامنشي، دو پادشاهي بزرگ در ايران وجود داشت. پادشاهي کيانيان در شرق ايران بزرگ و پادشاهي ماد در غرب و جنوب. البته در اين زمان چند پادشاهي ايراني کوچکتر مانند اورارتوها و ماناناييها هم در بخشهايي از ايرانزمين حکومتهاي مستقلي داشتند. فرمانروايان ماد خليج فارس را تحت فرمان داشتند و کشتيهاي ايشان بر آن درياپويي مينموده است. اما از آنجا که در آن زمان کشور ايران درگير جنگهاي بزرگ با همسايگان متجاوز غربي به ويژه آشوريان بود، بديهي است که تاريخ نگاران کمتر به درياپيمايي............................
ادامه مطلب......................
عینک آفتابی - عینک آفتابیچرا عدد13 نحس است
خشایار شاه مشاوری داشته که فردی یهودی به نام موردخای بوده . در آن زمان خشایار شاه قصد حمله به یونان داشته که همسر او که نام او وشتی بود مانع این کار شد و گفت : ما که بر 127 ایالت حکومت داریم حال چرا جنگ و خونریزی به راه بیندازم ؟ از آنجا که یهودیان با یونانیها از قدیم الایام دشمنی خونی داشتند موردخای خواهان جنگ ایران و یونان بود اما همسر خشایار شاه مانعی برای رسیدن موردخای به هدفش بود به همین دلیل موردخای در گوش خشایار شاه خواند که این زن که الان مخالفت میکند چند وقت بعد نسبت به شما توطئه میکند و شما را به قتل میرساند تا پسرش به پادشاهی برسد . و بالاخره توانست در هنگام مستی خشایار شاه حکم خلع وشتی را بگیرد و در بعضی روایات آمده است که شاه به وشتی دستور داد که لخت در برابر انظار سرداران سپاه راه برود او سر پیچی کرد و اعدام شد .
از آنجا که خشایار شاه نمیتوانست عذب بماند دستور دادند زیبا ترین دختران ایران زمین را جمع کنند که این کار یک سال طول کشید و مصادف شد با عید نوروز . در این عید یکی از خواجگان درباره خشایارشاه که یهودی بود با هماهنگی موردخای هر شب برادر زاده ی موردخای به بالای سر شاه میرفت و از روی عمد برای او قصه های عاشقانه میگفت . موردخای این دختر را که نام اصلی آن هاداسا بود را داخل کاندیدا های همسری پادشاه قرار میدهد و نام او را استر (ester) میگذارد . وقتی کاندیدا ها به دیدار شاه می آیند شاه تا صدای ان دختر را میشنود اورا انتخاب میکند .
بعد از مدتی هامان وزذ شاه به موردخای و استر شک میکند اول گمان به خیانت میبرد اما بعدا به ان نتیجه میرسد که اینها فقط با هم صحبت میکنندپس طی پی گیری های هامان متوجه میشود که این دو یهودی هستند و سپس به پادشاه خبر داد که این دو قصده به هم ریختن حکومت را دارند و خشایار اه راضی شد که آنهارا اخراج کند و خشایار شاه نیز به استر میگوید و استر نیز به عمویش میگوید .
اینجا بود که نقشه فاجعه ای بزرگ ریخته شد . شب دوازدهم فروردین به شاه مشروب دادند حکم اعدام هامان و تمامی دارو دسته و اطرافیانش را امضا میکند .
صبح روز 13 فروردین حکم اجرا شد و 77000 ایرانی را قتل عام میکنند به این خاطر است که 13 نحس میشود .
13 بدر به این خاطر از خانه به بیرون میروند که میترسند باز هم در خانه خودشان به قتل برسند
حال این عدد چرا برای مسیحیان نحس است؟
زیرا یهودا جوداریوس اسکاریوتی سیزدهمین نفری که مسیح را در مقابل 30 سکه فروخت
این واژههای فارسی را اعراب از ما گرفته و عربی کرده اند
و دوباره به ما پس دادهاند و یا از زبانهای فرنگی،
که این واژها را از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند ...
فارسی (که پارسی بوده است)،
خندق (که کندک بوده است)،
دهقان (دهگان)،
سُماق (سماک)،
صندل (چندل)،
فیل (پیل)،
شطرنج (شتررنگ)،
غربال (گربال)،
یاقوت (یاکند)،
طاس (تاس)،
طراز (تراز)،
نارنجی (نارنگی)،
سفید (سپید)،
قلعه (کلات)،
خنجر (خون گر)،
صلیب (چلیپا)
و بسیاری از واژههای دیگر.....
اولين مردماني كه مس را كشف كرد ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان بودند در شهر سيلك در اطراف كاشان .
اولين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه نخ را كشف كردند و موفق به ريسيدن آن شدند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني بوده است .
اولين ارتش سواره در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز .
اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند .
اولين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كرد ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند .
اولين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتاده اند
ايرانيان از بيش از 10 هزار سال پيش داراي تمدن بودهاند. از اين رو، ريشهي بسياري از دستاوردهاي بشر را در اين تمدن ميتوان يافت. براي مثال، نخستين ابزار ريسندگي و بافندگي در غار كمربند، نزديك بهشهر، يافت شده است كه به 7 هزار سال پيش از ميلاد مسيح بازميگردد. به علاوه، در قديميترين بخشهاي شهر باستاني شوش، كه در خوزستان قرار دارد، سوزنهاي سوراخدار پيدا شده است.
اين دستاوردهاي و نوآوريهاي ديگري كه در دورانهاي بعدي رخ داد، صنعت پارچه و پوشاك ايران را پيشتاز و سرآمد جهانيان كرد. جالب است بدانيد اسكندر مقدوني، با آنكه به ايران حمله و آن را اشغال كرده بود، لباس ايراني ميپوشيد. در اين جا به برخي از نوآوريهاي ايرانيان در زمينهي پوشاك و پارچه اشاره ميشود.
كت و شلوار
ايرانيان نخستين مردماني بودند كه كت آستيندار و شلوار ميپوشيدند. مردمان تمدنهاي ديگر، بابليها، آشوريها، يونانيها و روميها، شلوار نميپوشيدند و حتي يونانيها ايرانيان را به خاطر شلوارهاي رنگيشان مسخره ميكردند. ايرانيان حتي نوعي شلوار ويژهي سواركاري نيز داشتند كه تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته ميشد.
شلوار در اصل شروال خوانده ميشد. عربها آن را سروال ناميدند و جمع آن را سراويل ميگويند. در تركي و كردي نيز شروال گفته مي شود. مجارهاي آن را شلواري (Schalwary) ميگويند. به زبان لاتين، سارابارا (Sarabara) گفته ميشد. واژهي انگليسي Pajama (پاجاما) از واژهي پاي جامه ساخته شده است كه از واژههاي فارسي كهن است.
در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند. اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی خبریم. این فقر آگاهی تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند و اسلام را پذیرفتند. در آن دوران وحشتناک، نپذیرفتن اسلام به معنی از دست رفتن جان و مال و ناموس بود
عینک آفتابی - عینک آفتابیاروپائيها خود را پيشقراولان فرهنگي و مدني همه انسانها در همه مكانها و زمانها ميشمارند و تصور ميكنند تعالي و ترقي هر جامعهاي در آن است كه خود را در مسير «اروپايي شدن» قرار دهد ... به همين دليل فرهنگهاي ديگران را با ديدي حقارت آميز، عقبمانده و بيارزش در روزگار جديد معرفي ميكنند.
عینک آفتابی - عینک آفتابیروزی که سپاه ایران خود را آماده می ساخت شر یونانی ها را پس از سالها بردگی از روی ایران کم کند باران بسیاری بارید یکی از جادوگران در بین مردم شایعه کرده بود این باران اشک آسمان بخاطر مرگ جوانان ما است و بزودی خبرهای بسیار بدی می رسد . این خبر را به اشک یکم نخستین پادشاه از دودمان اشکانیان دادند او هم خندید و گفت این شاد باش آسمانها به ماست باران مایه رحمت و رویش است نه پیام شوم . سپاه کوچک و پارتیزانی او خیلی زود بخش بزرگی از شمال خراسان را از شر یونان آزاد ساخت و دل ایرانیان میهن را در همه جا گرم نمود اشک های بعدی ایران را به شکل کامل آزاد ساختند .اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : باران ، مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند .نکته ایی را باید در این جا بنویسم و آن واژه پارتیزان است در کشورمان بسیاری فکر می کنند این واژه مربوط به مبارزین کمونیست اروپای شرقی در 50 سال پیش است حال آنکه این واژه در واقع مربوط به سپاهیان اشک یکم بود چون آنها از خاندان پارت بودند و ارتش منظمی هم نداشتند و به شکلی چریکی به سپاه حمله می کردند به آنها پارتیزان می گفتند پارتیزان ها بسیار تیراندازان باهوشی بودند و با تعداد اندک توانستند به مرور دشمن را از ایران پاکسازی نمایند .
نویسنده : یاسمین آتشی
بانو "آهونور" زن جوانی در شهر سمنان بود که همسرش را مغول ها کشته بودند . "آهونور" نقش های بسیار زیبا از دوران غرور و عظمت ایرانیان بر روی کوزه و ظروف سفالین می کشید و در بازار می فروخت یکی از افسران اباقاخان (پسر هولاکو از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه. ق) پس از توجه به کوزه ها متوجه معنای نقوش باستانی آنها شده با لگد کوزه ها و ظروف را شکست و دست آهونور را گرفته به سوی سربازخانه کشید . در یکی از کوچه ها آهونور احساس کرد دست سرباز مغول از دستش جدا شد و بعد از ثانیه ایی سرباز مغول غرق در خون ، مقابلش بر زمین افتاد . در همین حین مردی با چهره نیمه پوشیده نزدیک شده و به آهونور گفت : فرار کنید ...از آنجایی که در بازار همه آهونور را می شناختند ونشانی خانه اش را نیز ، نتوانست در خانه بماند ، دست دو کودک خویش را گرفته و از طریق پشت بام پا به فرار گذاشت . همه شهر همهمه بود و همه از سرباز کشته شده مغول می گفتند . سربازان شهر را زیر رو می ساختند تا اثر و نشانی از کُشنده سرباز مغول و آهونور بیابند . پاهای خسته کودکان آهونور طاقت دویدن بیش از آن را نداشت . در کنار کوچه ایی نشستند مادر هر دوی آنها را به زیر چادر بلندش کشید یکی از سربازان مغول متوجه آنها شد و به سوی آنها یورش آورد اما او هم قبل از آنکه کاری کند بر زمین افتاد مردی از پشت سر سرباز مغول هویدا گشت همان کسی بود که در بازار آهونور را نجات داده بود به بانو گفت پشت سر من بیایید . چند دقیقه بعد آنها در منزل مشاور ایرانی حاکم مغول بودند . آن کسی که آنها را نجات داده بود محافظ مخصوص مشاور بود . همسر و دختران مشاور آنها را دلداری می دادند که نترسید و همه چیز درست می شود .
آهونور آن شب تا دیر وقت فکر می کرد و در عذاب وجدان می سوخت او در تمام سالهایی که همسرش را از دست داده بود همیشه پیش همه از مشاور حاکم سمنان به بدی یاد کرده بود به همه گفته بود کسانی همچون مشاور همسر مرا کشته اند و مشاور یک خائن به ایرانیان است . اما حالا می دید مشاور ناجی او شده است .سه روز بعد از آن حادثه محافظ آن مشاور ، آهونور و فرزندانش را همراه کاروانی کرد که به سوی مشهد می رفت ، از رییس کاروان که خود آشنای مشاور بود خواست زن و کودکان را در دامغان به منزل یکی از بزرگان شهر ببرد .آهونور در آخرین لحظه از محافظ خواست از طرف او از مشاور عذرخواهی کند و گفت من همیشه فکر می کردم ایشان قلب ندارند و ایران و ایرانیان را از یاد برده اند . محافظ خندید و گفت : نگران نباشید ایشان بزرگ زاده اند و برگشت...براستی ایرانیان شجاعی همانند این مشاور و یا خواجه نصیرالدین توسی ، عليشاه جيلان تبريزي ، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی و غیره ... بوده اند که در سیاه ترین لحظات خود و خانواده خویش را برای سربلندی ایران تحت خطر قرار می دادند .در حالی که بسیاری از ایرانیان تصور می کردند آنها فاقد احساس میهن پرستی هستند . همه آنها عاشق بودند ، عاشق ایران و فرهنگ سترگ آن ، همانند اندیشمند کشورمان ارد بزرگ که می گوید : کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟ معشوقی که هزاران هزار پیکر عاشق در زیر پایش ، تن به خاک کشیده اند .آهونور و فرزندانش در دامغان زندگی تازه ایی را با سرمایه ایی که مشاور داده بود آغاز کردند از آن پس آهونور نقش های زیبای تاریخ ایران باستان را بر روی فرش می بافت ...
اَهونَوَر : نگهبان تن
نویسنده : یاسمین آتشی
روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه ( دامغان امروزی ) وارد می شدند عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود .آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند . نماینده روم گفت فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند .پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم ( اشک نهم ) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت کشور روم بزودی به ایران یورش خواهد آورد اشک نهم با تعجب گفت او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد ! چگونه فردا به ایران خواهد تاخت ؟آن پیر سالخورده گفت وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و هدیه به این خاطر می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است .اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند . روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند .رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند ، کورنلیوس سولا نامه ایی برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمانهای گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد .اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .و اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود . اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند .و بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید .
نویسنده : یاسمین آتشی
پادشاه ایران جمشید ، شب بیست و نهم اسفند ، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت . آدمها تن پوش دیگری داشتند .همه می دویدند ، یکی گفت اینجا چرا ایستاده ایی ؟ ! جشن نوروز بزودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری !جمشید با تعجب گفت فردا جشن نوروز را آغاز می کنم ! چرا امروز می دوید ؟آ ن مرد گفت جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود ! زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند !جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نوروز جاودانه است .او نوروز را به روشنی و بزرگی برگزار نمود و در آنجا رو به ایرانیان کرد و گفت اگر شدنی بود هر روز را نوروز می نامیدم ...نوروز ماند چون همراه بود با سرشت آدمیان و طبیعت همانگونه که ارد بزرگ می گوید : نوروز ایرانیان ، فرخنده جشن زمین و آدمیان است و چه روزی زیباتر از این ؟ ...
نویسنده : یاسمین آتشی
کریمخان زند پادشاه ایران پس از شکار در نزدیکی تخت جمشید اردو زد .از دور عظمت تخت جمشید دیده می شد یکی از فرماندهان گفت آیا شکوه ایران زمین در تخت جمشید پایان می یابد ؟کریم خان پرسید : در زمان پادشاهی نادرشاه افشار کجا بودی ؟گفت در تمام آن دوران در روستایمان به پدرم در کشاورزی کمک می کردم .کریمخان خندید و گفت آن زمان همانند امروز تو از دور به پادشاه ایران زمین نادرشاه افشار نگاه می کردم و می گفتم آیا تمام شکوه ایران زمین در نادر شاه افشار پایان می یابد !؟ و امروز به تو می گویم دیگر آن بزرگی و عظمت را من در کسی و جایی ندیدم .این سخن وکیل الرعایا کریم خان زند که از سرداران نادرشاه افشار بود خود گویای عظمت و جوهر آن یگانه دوران ها را دارد . ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .نادر شاه افشار در جمع ارتشیان ایران می گوید : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند …………
نویسنده : یاسمین آتشی
لشکر ایران آماده جنگ شده و سواران پا بر رکاب اسب ، کورش پادشاه ایران از نزدیکان خداحافظی کرده و قصد راهبری سپاه ایران را داشت . یکی از نزدیکان خبر آورد همسر سربازی چهار فرزند بدنیا آورده ، فروانروای ایران خندید و گفت این خبر خوش پیش از حرکت سپاه ایران بسیار روحیه بخش و خوش یومن است . دستور داد پدر کودکان لباس رزم از تن بدر آورده به خانه اش برود پدر اشک ریزان خواهان همراهی فرمانروای ایران بود . فرمانروا با خنده به او گفت نگهداری و پرورش آن چهار کودک از جنگ هم سخت تر است . می گویند وقتی سپاه پیروز ایران از جنگ باز گشت کورش تنها سوغاتی را که با خود به همراه آورده بود چهار لباس زیبا برای فرزندان آن سرباز بود . این داستان نشان می دهد کورش پادشاه ایران ، دلی سرشار از مهر در سینه داشت. ارد بزرگ فیلسوف کشورمان می گوید : فرمانروای مردمدار ، مهر خویش را از کسی دریغ نمی کند .می گویند سالها بعد آن چهار کودک سربازان رشیدی شدند ، آنها نخستین سربازان سپاه ایران بودند که از دیوارهای آتن گذشته و وارد پایتخت یونان شدند . نکته جالب آن است که یکی از آن چهار کودک دختر بود و نامش پارمیس که از نام دختر ارشد کورش بزرگ اقتباس شده بود .
نویسنده : یاسمین آتشی
تاریخ لباس و پوشاك از شاخه های شناخت فرهنگ ادوار گذشته هر تمدنی است. مردان ایرانی در تمامی ادواری كه نشانه هایی از پوشش آنها در دست داریم، نیز حجاب در معنای مخالف برهنگی را داشتند و اصولاً برهنگی در فرهنگ ایرانی امری مذموم به شمار می رفته است. شاید این مفهوم را هنگام مقایسه با تمدنهای همزمان با تمدن ایرانی بهتر درك كنیم. بررسی پوشش مردان و زنان ایرانی نه تنها ما را با ظاهر افرادی كه در گذشته زندگی می كردند، آشنا می كند، بلكه شناخت بسیاری از مسایل مانند انواع بافته های نساجی نوع و طرح آنها و خیلی موارد دیگر را به ما می دهد.
بقیه در ادامه مطلب..............
عینک آفتابی - عینک آفتابی«به گمان بسيار، بنجامين فرانكلين با الهام از "كوروشنامه"ي گزنفون، بخشهايي از قانون اساسي و حقوق مدني آمريكا را نوشت. او كتاب "كوروشنامه" را خوانده بود و با ويژگيهاي رفتاري و شيوهي كشورداري كوروش بزرگ آشنايي داشت. اين نكتهاي است كه از ديد ديگران پنهان مانده است. هرچند تاريخ ما آن اندازه درخشان هست كه نيازي به گوشزد كردن اين سخن نباشد كه خد مات ايرانيان به تمدن جهاني، تا چه اندازه باارزش و بزرگ بوده است.»
ادامه مطلب................
عینک آفتابی - عینک آفتابی
ایران امروز و ایران باستان......
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم.آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت:البته!
_از تو میخواهم یک روز،فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
_چرا چنین چیزی را میخواهی؟به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه.
_خواهش میکنم.آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم.اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه،باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی،از پاسارگاد بیرون کشید.فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.
چنانكه در تاريخ نهضت هاي ملي ايرانيان ديده ايم ملت ايران براي رهايي از قيد اسارت تازيان از راههاي مختلف استفاده كرد كه يكي از آنها طريق جنگ و عصيان و ديگري ادبيات و ديگر دين بود. ابو مسلم از جمله كساني است كه در عين توجه به مليت، درحاليكه قيام او براي تحكيم مباني مليت و استقلال ايران مفيد و موثر بود از طريق مذهب استفاده بردو با تقويت يكي از مذاهب اسلامي يعني تشيع بر ضد خلفاي اموي كه از مخالفين جدي شيعه بوده اند، قيام كرد و آنان را از ميان برد تا سرانجام مخالفين جدي ايران و ايرانيان و طرفداران سيادت نژادي عرب يعني بني اميه را برانداخت و حكومت را بدست ايرانيان داد.
نام و نسب او را در مآخذ مختلف به وجوه گوناگون آورده اند چنانكه بعضي او را ابو مسلم عبدالرحمان بن مسلم و برخي ابو مسلم عبدالرحمن بن عثمان بن سيار و بعضي ديگر ابو اسحاق ابراهيم بن عثمان بن بشار بن شيدوش پسر گودرز دانسته اند و در كتاب محاسن اصفهان( تاليف مفضل بن سعد ما فروخي اصفهاني) وي از نوادگان رهام پسر گودرز از پهلوانان بزرگ شاهنامه شمرده شده است.
این گنجینه که ممکن است بزرگترین گنج دوران هم باشد در ایران مدفون شده و سرنوشت بسیار جالبی دارد.
گنجینه پادشاه بزرگ ایرانیان، داریوش سوم هخامنشی که در سالهای ۳۸۰ تا ۳۳۰ قبل از میلاد می زیست، شاید بزرگترین گنج تمام دوران ها باشد. بخشی از این گنج را امپراتور مقدونیان، اسکندر (۲۳۲ – ۳۵۶ ق.م) زمانی که در سال های حدود (۳۳۴ ق.م) کشور پادشاهی ایران را تسخیر و گنجینه های شوش، ایسوس (شهری در کشور ترکیه کنونی)، دمشق و تخت جمشید را چپاول کرد به تاراج برد.
امپراتور فاتح تنها در تخت جمشید حدود ۹,۰۰۰ تالنت طلا و ۴۰,۰۰۰ تالنت نقره به غنیمت گرفت. هر تالنت با معیارهای امروزی حدود ۲٫۲۶ کیلوگرم بود، یعنی بیش از ۱۰۰۰ تن یا به حساب دیگر بیش از ۵۰ کاروان بزرگ از حیوانات بارکش که فقط غنیمت یکی از شهر های ایران را با خود حمل می کردند.
تکدي گري عملي نكوهيده بود و مردم بنا به وظيفه ديني شان و داوطلبانه به مستحقان و درويشان كمك مي كردند.
گدايي ممنوع! اين قانوني است كه در دوران باستان وضع شده بود. اما اين قانون به آن معنا نبود كه فقر و تنگدستي در آن زمان وجود نداشت. در دوران باستان كساني كه به تنگدستي دچار مي شدند تحت سرپرستی فرد نزديكي از خانواده خود در مي آمدند زیرا «زرتشت» از خيرات و كمك كردن به مستمندان به عنوان عملي نيكو ياد کرده بود.
در«ارداويرافنامه»، معراج نامه کیش زرتشتی
در کیش زرتشت شبانه روز به شرح زیر به ۵ مقطع تقسیم شده و هر یک نماز ویژه ای دارد:
۱ـ هاون گاه(havangah):از بر امدن آفتاب تا نیمروز
۲ـ ریپت وین گاه( repith wingah):از نیمروز تا سه تسو(ساعت) بعد از ظهر
۳ـ ازیرین گاه(oziringah): از ساعت ۳ بعد از نیمروز تا آغاز شب و پیدا شدن ستارگان
۴ـ ایویس روتریم گاه(aiwisruthrimgah):از ابتدای شب تا نیمه ی آن
۵ـاوشهین گاه(ushahingah):از نیمه شب تا برآمدن آفتاب
در دين زرتشتي تعدد زوجات روا نيست و گفته شده همانگونه که يک زن نميتواند در يک زمان بيش از يک شوهر داشته باشد مرد نيز نميتواند در آن واحد دو يا چند زن داشته باشد.
اختيار زن دوم در شرايطي خاص و سخت که در آيين نامه زرتشتيان آمده جايز است نظير اينکه زن اول فوت شده باشد..
در ايران باستان تنها در صورتي فرد زرتشتي ميتوانست با وجود زن اول زن ديگر اختيار کند که زن اول به تشخيص پزشک عقيم بوده و خود موافقت خويش را براي اين کار اعلام کند و رضايت داشته باشد هدف از اين عمل نيز بقا نسل و پرورش فرزنداني نيک براي دين و دنياست.
در مورد انواع پيوند زناشويي در ايران باستان گفتني است که زن و مرد زرتشتي به 5 صورت و تحت عناوين پادشاه زن- چاکر زن- ايوک زن- ستر زن- خودسر زن پيوند زناشويي ميبستند که هر يک جداگانه به شرح زير است:
1-پادشاه زن:
اين نوع ازدواج به حالتي گفته ميشد که دختري پس از رسيدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسري ازدواج ميکرد و پادشاه زن از کاملترين حقوق و مزاياي زناشويي برخوردار بود و کلا" همه دختراني که براي نخستين بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج ميکردند، پيوند زناشويي آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت ميشد..
2-چاکر زن:
اين نوع ازدواج به حالتي اطلاق ميشد که زني بيوه به عقد و ازدواج با مرد ديگري در ميآمد. اين زن با زندگي در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياي پادشاه زن را در سراسر زندگي مشترک دارا بود، ولي پس از مرگ آيين کفن و
دفن و ساير مراسم مذهبي اش تا سي روزه توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزار ميشد. ولي هزينه هاي مراسم بعد از سي روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنياي ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود و به همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاکر زن ياد ميشد. حال براي برخي ناآگاهان پيوند زناشويي از نوع چاکر زن را اختيار کردن زن صيغه اي توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدي بيان ميکنند که صحت ندارد.
3-ايوک زن:
اين نوع ازدواج زماني اتفاق ميافتاد که مردي دختر يا دختراني داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر يا کوچکترين دخترش تحت عنوان ايوک ثبت ميشد و رسم بر اين بود که اولين پسر تولد يافته از اين ازدواج به فرزندي
پدر دختر در ميآمد و به جاي نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش ميآوردند و اين نوع ازدواج باعث شده که برخي افراد غير مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتيان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج ميکرده است. اينک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا" مردود است.
4-ستر زن:
وقتي که فرد بالغي بدون ازدواج در ميگذشت، پدر و مادر يا خويشان اين فرد موظف بودند به خرج خود و به ياد فرد درگذشته دختري را به ازدواج پسري در ميآورند. شرط اين نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد ميشدند که در
آينده يکي از پسران خود را به فرزند خواندگي فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند
5- خودسر زن:
اگر دختري و پسري پس از رسيدن به سن بلوغ برخلاف ميل والدين خود خواستار ازدواج با يکديگر ميشدند و مصر بر اين امر نيز بودند، با وجود مخالفت والدين ازدواج آنها منع قانوني نداشت و زير عنوان خودراي زن ثبت ميگرديد و در اين بين دختر از ارث محروم ميشد، مگر اينکه والدينش به خواست خود چيزي به او ميدادند يا وصيت مينمودند که بدهند.
اين نوع ازدواج ها در ايران باستان انجام ميشد امروزه ازدواج ها تحت اين عناوين ثبت نميشود. گفتني است که طلاق در آيين زرتشتي مطرود و منفور است و تحت شرايطي ويژه و در مواردي نادر و خاص طبق آيين نامه زرتشتيان مجوز داده ميشود.
اهورامزدا واژهای ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شده است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش میباشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کرده اند. اهورا نیز بمعنای سرور و بزرگ است پس اهورامزدا در مجموع به معنیِ سرورِ دانا است.
اهورامزدا آفریننده جهان است. مزدیسنان اهورا مزدا را میپرستند. اهورامزدا خالق و داور همهٔ چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرار کننده نظم هستی است. او با اندیشیدن همه چیز را هستی بخشیده است پس در واقع او از عدم میآفریند و با خود تنهاست. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همهٔ چیزهای خوب به وی منتسب شده است. همچنین او در مزدیسنا دارای شش صفتِ برجسته زیر است:
سپنتَه مَینیو یعنی مقدس ترین روان، خشثره ویرنه بگویش امروزی شهریور یعنی شهریار و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود، سپنتَه آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورتات بگویش امروزی خورداد بمعنی جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است. او اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است. همچنین وهومَنَه است به معنی خوب منش. این صفات در مزدیسنا به نامِ امشاسپندان خوانده میشوند و زمانی پنداشته میشد که ایزدانی جدا از اهورامزدا هستند اما چنین تفسیری از امشاسپندان در رابطه با اهورامزدا در گاتها یافت نمیشود.
بر اساسِ کتابِ بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدیها را اهریمن معرفی میکند که نص صریح گاتها است. در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشهٔ بد یا اَنگره مینیو است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است.
بر پایه باورهای کهنِ زروانی که بدعتی در مزدیسناست و دیگر دینهای پس از آن چون مانویان "اهورامزدا و اهریمن هردو زادهٔ زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد . پس هر آنچه که بد است اهریمنی است." البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد
شهبانوی ایران یکی از برجسته ترین زنان تاریخ ایران قدیم است وی دخترکوروش کبیروکاساندان ،خواهرکمبوجیه وهمسردوپادشاه هخامنشی کمبوجیه وداریوش یکم ومادرخشایارشابود.
آتوسابانوی زیبایی بودوهم شاعروهم ادیب بودوبه نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میدادبه خاطرخردواندیشه ی نیکویش داریوش باایشان درمسایل مملکتی وسرنوشت سازمشورت میکردونیزبه ایشان اعتمادکامل داشت.
اگرداریوش به منطقه ای لشگرمیکشیدشورای سلطنت برای اداره ی امورکشورتشکیل میشدورییس ومافوق همه درراس شوری سلطنت شهربانوآتوسابود.
مورخین درموردزندگی سیاسی وی میگویندازقدرت فوق العاده ای برخورداربودوعلاقمندبوددرک ارزارنیزهمسرش راهمراهی کندوی همواره باورفکری داریوش بزرگ بوده .چندین نبردبزرگ راشخصافرماندهی کرده ویانقشه های جنگی او انجام گرفته است.
گفته میشودهمادراساطیرایران برمبنای یادمانهای آتوسا
شهربانوی پارسی ورویدادهای دوران داریوش وخشایارشا
همسروپسرش شکل گرفته است همادرافسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن بانام مرغ سعادت نیزیادشده
است ودراین باورها همان مرغیست که اگرسایه اوبرتارک کسی نشینداورابه شهریاری رساندوشایدواژه ی همایون وهمایونی بااین نام پیونددارد.
آتوسادرلغت به معنای خوش اندام است همچنین به معنای قدرت وتوانمندی نیزمیباشد.
وی درسال ۴۷۵تا۵۵۰پیش ازمیلادمسیح میزیسته واحتمالا
آرامگاهش درکنارآرامگاه داریوش کبیردرنقش رستم میباشد.
نامش همیشه جاودان این شهبانوی مقتدرپارسی.
به گزارش میراث آریا، در ادامه برگزاری برنامههای هفته پژوهش در پژوهشکده حفاظت آثار و اشیای تاریخی فرهنگی قوس دروازه شمالی تخت سلیمان مورد بررسی قرار گرفت.
یک کارشناس ارشد مرمت اشیای تاریخی با اشاره به این پروژه گفت: تخت سلیمان واقع در بخش جنوبی آذربایجان غربی یکی از سه آتشکده دوره ساسانی به شمار میرود.
شاه محمدپور با بیان اینکه تخت سلیمان در دوره ساسانی از شکوفایی خوبی برخوردار بوده است بیان داشت: این محوطه دارای 38 برج و در سکویی نزدیک به 50 متر از دشت اطراف خود ساخته شده است.
وی با اشاره به 14 متر ارتفاع دیوارها افزود: در میانه قلعه یک حوضچه با رسوبات زیادی قرار دارد که این رسوبات باعث بالا آمدن کف این سکو در سالهای طولانی شده و قلعه برروی این توپوگرافی ساخته شده است.
وی اضافه کرد: این اثر از یک حصار مستطیل شکل در داخل و یک حصار بیضی شکل تشکیل شده که حصار مستطیلی شکل و مرکز چهار طاقی به آتشکده آذرگشسب معروف است.
با تشکیل جوامع ابتدایی و قبایل جنگ ها گسترش یافته و به تبع آن گروه های جنگجو و سربازان به وجود آمدند. در ایران پیدایش ارتش را می توان از دوره مادها بررسی کرد. پیش از ورود آریایی ها ایران عرصه تاخت و تاز اقوام وحشی بود. از اینرو با شکل گیری حکومت مادها (728 ق م) "دیا اکو " پادشاه بزرگ مادها به جمع آوری نیروهای نظامی پرداخت و به منظور مقابله با هجوم آشوری ها، هگمتانه ( همدان کنونی) را به صورت دژی نظامی درآورد و استحکامات و قلعه های متعددی بنا کرد. نیروهای نظامی ایران از همان ابتدای پیدایش شامل دو بخش سواره نظام و پیاده نظام می شد. این ارتش در ابتدا مردمی بود و اعضای کلیه قبایل تحت حکومت مادها به صورت داوطلب به آن می پیوستند. این افراد بدون درنظر گرفتن نوع سلاحی که در دست داشتند و تنها با تکیه با تکیه بر نام قبیله خود در کنار هم قرار گرفته ه همراه با سربازان دیگر قبایل به مقابله با مهاجمین می پرداختند. از زمان هوخ شتره دیگر پادشاه بزرگ مادها، سربازان بر حسب نوع سلاح به دسته های کمانداران، نیزه داران و سواران تقسیم شدند و در کنار آنان دسته های پشتیبانی، تدارکات و یگان های بارکش قرار گرفت.سلاح های ارتش ماد ها نیز متنوع و شامل خنجر، سرنیزه، سپر، شمشیر، تیر وکمان و زوبین بوده است. هخامنشیان یا پارسی ها دسته دیگری از آریا یی ها بودند که به ایران آمدند و در کنار رود کارون حکومتی به تبعیت از دولت ایلام، آشور و سپس مادها تشکیل دادند.منابع تاریخی حکایت از آن دارند که ارتش پارس تا قبل از پادشاهی داریوش بزرگ به صورت چریکی سازماندهی می شد. اما از زمان داریوش بر پایه سه دسته سپاه جاویدان، پیاده نظام و سواره نظام تقسیم بندی شد. سپاه جاویدان یا همان یاران فنا ناپذیر که محافظ و نگهبان شاه بودند، از ده هزار سرباز زبده که از خاندان اشراف پارس و از میان جوانان سالم
عینک آفتابی - عینک آفتابیبازی چوگان از کهن ترین و زیباترین ورزش های ایران باستان است. چوگان ورزشی است شادی بخش و شورانگیز، آمورنده، که جسم و جان را نیرومند می سازد. و دارای این خاصیت بوده که به عنوان نخستین ورزش دسته جمعی (تیم به تیم) شناخته شده است. ورزشی که در آن برعکس ورزش های زمان پیدایش آن ها در عهد کهن، نبرد انسان ها علیه یکدیگر نبوده بلکه نبرد بر سر «توپ» یا «گوی» صورت گرفته است.
چوگان یک سنت فرهنگی ایرانی و
معنی واژه های دختر و پسر برگرفته از ایران باستان
مرد از مُردن است . زيرا زايندگي ندارد .مرگ نيز با مرد هم ريشه است.
زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است .
دُختر از ريشه « دوغ » است که در ميان مردمان آريايي به معني« شير « بوده و ريشه واژهي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه کهن ايران باستان کار اصلي او شير دوشيدن بود .
به daughter در انگليسي توجه کنيد. واژه daughter نيز همين دختر است gh در انگليس کهن تلفظي مانند تلفظ آلماني آن داشته و « خ » گفته مي شده. در اوستا اين واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوي دوخت آمده است.
دوغدر در اثر فرسايش کلمه به دختر تبديل شد.
اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند.
پوست در، به پسر تبديل شده است .در پارسي باستان puthar پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است
در بسياري از گويشهاي کردي از جمله کردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به کار مي رود . مانند « نان دَر » که به معني « کسي است که وظيفهي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»
حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده کسي که ميپايد . کسي که مراقب خانوادهاش است و آنان را ميپايد .پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !
خواهر ( خواهَر ) از ريشه «خواه » است يعني آنکه خواهان خانواده و آسايش آن است. خواه + ــَر يا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .
بَرادر نيز در اصل بَرا + در است . يعني کسي که براي ما کار انجام ميدهد. يعني کار انجامدهنده براي ما و براي آسايش ما .
« مادر » يعني « پديد آورندهي ما » .